Prompts
هر پارت يك پرامپت مستقل هست و ربطي به پارتهاي قبل و بعدش نداره.
چانيول و بكهيون تا سر حد مرگ از هم متنفرن. شروعِ سال تحصيلى جديد توى كالجه و چانيول خدا خدا ميكنه امسال رو به خير بگذرونه، و يجورايى هم تهِ دلش اميدواره بتونه به يه پسر خاص كه مدتِ زيادى روش كراش داشته، نزديك بشه. چيزى كه چانيول بيشتر از هرچيزى تو دنيا اميدواره اتفاق نيوفته اينه كه با بيون بكهيون لعنتى هم اتاقى بشه! ه...
عشق میتونه یک اشتباه باشه یا یک حقیقت دربند گناه.♡عشق میتونه تکرار بشه و عشق قدیمی رو تصحیح کنه یا اثباتی باشه برای درست بودنش ☆¡¿
ترجمه ی فیک Seasons ♡ Couple : Chanbaek Genre : Romance , Angst , Smut Author : exoficsanon Translator : CavalierEXOL بهار هم رو ملاقات کردن🌸 تابستون شروع به قرار گذاشتن کردن☀️ پاییز عاشق شدن🍂 اما..این زمستون چرا انقدر سرده؟❄️
پارک چانیول یه دزد خبره ست ؛ اما بخاطر یه اشتباه مجبوره نقش کشیش جدید شهر رو بازی کنه ... بیون بکهیون یه پسر مذهبیه که بخاطر گرایش عجیبش به پسرا سفره ی دلش رو تو اتاق اعتراف برای چانیول باز میکنه ... پس چانیول هم شروع میکنه به سوء استفاده ازش... ❗این فیکشن هم ورژن شیوچن داره و هم چانبک ... هرکدوم که باهاش راحت ترید رو...
+بزار بیبیت باشم -پس صدام کن! +د...ددی -بیبی ددیو میخاد؟ +زیاد!! |و چی میشد اگه هرگز نمی دیدمت| 𝔄𝔯𝔢 𝔶𝔬𝔲 𝔞 𝔴𝔞𝔱𝔠𝔥𝔢𝔯 𝔬𝔯 𝔞 𝔭𝔩𝔞𝔶𝔢𝔯? . Tip:this is a smut fanfic (+18) Couples:vkook-hopmin-namjin-sope Geners:smut-fun پ.ن:(عمده این فیک به صورت فانه)همه چیز مشخصه پس لطفا سوال بی مورد مخصوصا درباره کاپلا...
مینی فیک : « منحرف دوستداشتنی » حرفمو پس میگیرم کیم تهیونگ، تو معصوم ترین و پاک ترین آدمی هستی که دیدم.....امیدوارم این حرفو فردا یادت بره مکثی کرد و ادامه داد: دوستت دارم....خیلی زیاد. ژانر:درام،هیجانی،اسمات💓 تعداد قسمت:۲۰ وضعیت: .... شخصیت اصلی:کیم تهیونگ💜 ••دختر پسری•• -------------
BEST FANFIC SERIES 2018 - @thefanfictionawards Book 1 of the Lush Trilogy (completed ✓) Vicky West, has always desired to become a dancer at the famed Moulin Rouge club in Los Angeles. Since she was young, she always dreamt of dancing, and singing. Entertaining people is what she sought in life. The owner of the clu...
"I have been watching you for a while now, my love" he whispered darkly in my ear. "Why are you doing this to me" I squeaked, earning a low chuckle from him. "Because" he said, moving his hands from the wall above my head and down my body, resting very low on my waist. "I can". ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~...
مادرش هيچوقت بهش نميگفت پدرش كيه و كجاست،اما يه روز پدرش با پاى خودش مياد....(+18)
"I love you my beautiful wife." "Shut up, Harry. You're gay and that's that." ~Or~ Harry is married and his wife swears he's in love with Louis. || Ranked: 2nd place in the Popular Larry Stories category of the Bromance Awards ||
louist91: I kinda really wanna suck your dick louist91: no homo tho ••••• {HIGHEST RANKING: #3 in FanFiction}