When Hate Turns Into Love [Persian Translation]
harold_iran
- Leituras 51,128
- Votos 7,802
- Capítulos 26
[OnGoing]
استایلزها و تاملینسون ها. این دو خونواده به دلیل اتفاقی در گذشته، هیچوقت باهم کنار نیومدن.
به همین دلیل لویی تاملینسون از هری استایلز متنفره، به همین سادگی.
هرچند چیزی که لویی -یا هرکسی توی خونوادشون- نمیدونه اینه که هری از لویی متنفر نیست، درواقع کاملا برعکسش.
اون همیشه از پسری که موهاش مثل پر نرم بود خوشش میومد.
چرا ؟
خودشم نمیدونه، ولی از دوران مهدکودک اونها یه چیزی درمورد اون پسر، خاص و استثنایی بود.
دست انداختنا و اذیت کردنای هری هم واسه بدتر کردن شرایط کاملا کافی بود!
اون دوس داره لویی رو عصبی و مضطرب کنه، چیزی که لویی ازش متنفره.
لویی همیشه تلاش میکنه اونو برونه و بهش بگه که گورشو گم کنه، که فقط باعث میشه هری حتی بیشتر دوسش داشته باشه.
پس وقتی لویی بالاخره تسلیم لمس های هری میشه و بهش اجازه میده هرکاری که میخواد باهاش بکنه چه اتفاقی میفته ؟
عشق بوجود میاد ؟
اگه آره، خونواده هاشون چه فکری راجبش میکنن ؟