Seleccionar todo
  • DARK RAIN
    639 107 21

    چرا با من این کارو کردی؟...چرااا؟ د لعنتی بگو واسه چی منو عاشق خودت کردی و بد این بلا رو سرم آوردی؟ خفه شووووو استفن...منم عاشقت شدم ولی اون خانواده لعنتیت همه کسمو ازم گرفتن... میدونی من کیم؟....میدونی کسی که بهش دلبستی کیه؟...من همونیم که اون شب فقط زنده موند...من همونیم که از اون عملیات زنده در رفت... تو منو نابود...

  • آرام جانم
    9.3K 1.4K 48

    سلام دوستان عزیزم امیدوارم ازین داستان لذت ببرین .. این رمان عاشقانه و استریت هست.. 🔞🔞🔞 اگر دوست داشتین ووت بدین و کامنت بذارین 🌼🌼🌼

  • بی نام
    1.3K 261 40

    وقتی هیشکی دورت نیست، بیا خودم برات میشم همه!❤️

    Madura
  • بی مرزی
    363 30 3

    نسیمِ صبوری،روانشناس بالینی،بخاطر ی اتفاق غیرمنتظره و نچندان خوشایند،از شهر و خانوادش دور میشه تا بتونه بصورت جدی روی خودش و زندگیش تمرکز کنه... و در این بین، ی تصادف...ی اتفاق...ی حادثه...باعث باز شدن پای دکتر کارنِ نیکفر به زندگیِ نسیم میشه و ی خط گنده میخوره به تمام فرضیه هایی که تا الان کشیده بود! و سوال اینجاست...

  • •●Angelic●•
    239 90 6

    به تیغه چاقو که آغشته به خون سرخ و سرزنده بود خیره شدم قطرات خون بر زمین خشک و خاکی می چکید، دستم را به سمت آن گوی بلورین که زیر پارچه‌ی سیاهرنگ حریر آسمان میدرخشید، گرفتم ماه... آن لحظه فهمیدم، این فقط قلبم نیست که سیاه و آلوده است دست های من هم مانند قلبم گناهکارند آری گناهکار! •*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•*•...

    Madura
  • 🖤پروانه سیاه🖤
    1.4K 404 23

    در دوران کودکیم آن زمان ها که یک کودک معصوم بودم همیشه باخودم فکر میکردم فرشته ها از آن زن های زیبا و پرشورند با ان پیراهن های حریر سفیدو بالهایی از جنس ابریشم آری این تصورات من بود! اما فرشته من یک دنیا با افکار های روح انگیز کودکی ام متفاوت است نه زن است نه پیراهن سفید حریر میپوشد و نه بال دارد اما به مسیح و خ...

    Madura
  • crow
    41 13 4

    :'(

  • کابوس بیداری
    1.4K 349 28

    مقدمه: داستان مهتاب, دختری که از بین تمام حس های زیبای اطرافش تنها آموخته که متنفر باشد و متنفر بماند... تنفر تنها حسی است که آن را مانند کودکی خردسال در گهواره قلبش بزرگ میکند... و اما!... مردی از دیار مرد های واقعی. می آید تا به مهتاب زیبای شب درخشیدن بین ستاره هارا بیاموزد... می آید تا قلب پر نفرت مهتاب را با مردان...

  • ترس تنهایی
    35 7 6

    شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد گره ات گور شود غم به روانت برسد...؟ علیرضا آذر گاهی وقت ها فکر میکنی دیگه بدتر از این نمیتونه پیش بیاد ،اما همون لحظه زندگی جوری می زنه زیر گوش خوش باوریت ،که تا مدت ها به حالی که قبلا داشتی و به چشم مصیبت میدی غبطه بخوری .من سال های زیادی رو یکی پس از دیگری این حس و تجربه کردم. به...

    Madura
  • زوزه مرگ
    67 15 3

    در بین این درختان... در مقابل تماشای ماه... زیر سقف پر ستاره آسمان... در انتظار شنیدن آواز شبانه گرگ ها... و در کنار تو... عاشقت میشوم... دوباره و دوباره ...

  • بخیه | (16+)
    17.4K 2.4K 122

    دست هاش دور گردنم نشسته بود و هر چقدر تقلا می کردم تا خودم رو بالا بکشم، اون من رو بیشتر درون وان پر از آب می فشرد. سرم رو زیر آب فرو می کرد و ناخن های بلندم هر چقدر چنگش می زدند، فایده ای نداشت. باز هم شکست می خوردم. آب در بینی و دهانم فرو می رفت و رسیدن اکسیژن به من داشت کمتر و کمتر می شد، و داشت به صفر می رسید. دا...

    Completa   Madura
  • " یک جرعه جنون "
    297 40 4

    +تا حالا از خودت پرسیدی که "چرا من دارم زندگی میکنم"؟ _آره؛ شاید چون این تنها کاریه که بلدم انجامش بدم.

  • "چیزی جز مبهم نبود "
    755 18 1

    من از آينده خبر دارم تو هيچگاه سهمِ من نخواهي شد‌... وقتی که با واقعیت اینکه تو جودِ خارجی نداری ... تمام خاطراتم باتو فقط یک توهم پوچ نبود ... شروع کردم به پیدا کردنت توی واقعیت... و هروز به این نتیجه رسیدم تو مبهم هستی برای من .... کسی که چیزی جز مبهم نبود‌‌... *برای تمامی افرادی که تنها هستن و احساس بدی دارن:)*

  • • پَس اَز اُو •
    1.9K 276 16

    دختری از جنس مردانگی... دختری که تمام زندگی‌اش مرد بوده.... برای مادر و سه خواهرش.... آنقدر مردانگی خرج کرده که زنیتش را فراموش کرده... همه چیزش را فدا کرد برای نامردی های مرد زندگی‌اش... آیا اعتماد دوباره درست است...؟!

  • Marin
    4K 1.1K 42

    - منو ببر مراکش...

  • •Sunlights of hell•
    3.8K 322 10

    اون فقط یه دختر ۱۸ ساله بود که برای نجات دادن بقیه خودشو تو دستای شیطان رها کرد ولی نمی دونست که درون اون شیطان چی در انتظارشه. 📍این داستان کاملا توسط خودم نوشته شده و کپی کردن از داستان جایز نمیباشد. ⚠️دارای قسمت های ۱۸+

  • دختری با قلب مُنجمد
    12.9K 1.5K 67

    خدا صبر بده به قلبی که چیزی رو میخواد و نمیشه... اما بدتر از اون قلبیه که منجمد شده و نمی تونه چیزی بخواد.

    Completa  
  • |° mistake °|
    1.4K 82 6

    تمام زندگیش قربانیِ یک اشتباه کوچیک میشه، اما در پَسِ این اشتباه کوچیک، اتفاق های بزرگی رخ میده... و اون رئیسِ زورگو ، بزرگ ترین اشتباهیِ که اون مرتکب میشه!

  • سزاوار
    17.6K 2.2K 71

    لبخند روی لب هاش واقعی بود، من می تونستم به صحت این موضوع قسم بخورم. و چشم هاش، می درخشید. اون خوشحال بود. من؟ داشتم از درون ویران می شدم. شروع تا پایان: ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۷.

    Completa