In Your Eyes
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
احتمالا دختر توني استارك بودن خيلي باحاله. يه نابغه ي ميليونر! حتي اگر از هوشش چيزي به ارث نبري ميدوني توهم قراره يه ميليونر باشي! مزاياي استارك بودن همينه. اما من يه استاركم؛ نه از نوع عوضيش از نوع نابغه اش! ولي توني يه نابغه ي ميلياردر عوضيه؛ حتي اگر لباس آهنيش به مردم چيز ديگه اي نشون بده...
با احترام به " لیام جیمز پین " که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. 'نیمه ی تاریک یک فرشته' این یک داستان شیرین نیست. من راوی یک حکایت عاشقانه نیستم. این مرگ است. این تباهیست... - فن فیکشن زیام مین - آغاز پاییز ۹۷ - پایان زمستان ۹۷ نویسنده : ____Marry@
"کی وقت کردی بشی تموم زندگیِ من؟" . . . 💢بوک ادیت نشده! LARRY ZIAM NEW COUPLE?;D Completed✔ #cover by:@prnynm
هشدار : نویسنده مسئولیت حیرت و سردرگمی شما بعد از خوندن این داستان رو نمی پذیره. روند درمان بیماری در آسایشگاه روانی رویا که خودش رو بیمار نمیدونه و دنبال درمان دکترشه....
[COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیدهام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
زمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)
من لویی ملقب به هکر قلب... و تو پسری مرموز....ملقب به هکر ماشین... من پسری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته... داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور... بااز آن من نیست..... عشق من تو را به زانو در خواهد آورد... یاد من قدم هایت را سست میکند.... و نگاه من دین و ایمانت را به آتش می...
[+18] من همیشه تنها بودم یه دختر یتیم که یه غریبه بزرگش کرد یه غریبه که زود رفت و بعد من موندم و خرابه ها ، من موندم و تاریکی ، من موندم و درد... میخواستم زنده بمونم پس باید یه کاری میکردم من تبدیل به کسی شدم که ازش متنفر بودم شدم اون سایه ای که بدون نور زنده میمونه.. من احساساتمو گم کردم ولی این زیاد طول نکشید من م...
استیو_ تو خودت خوب میدونی من عاشق بچه هام ولی جوآنا این بچه از خونه فرار کرده باید تحویل پلیس بدیمش نگه داریش جرمه جوآنا_ اگه تحویل پلیس بدیمش اونا میدنش به باباش اونم پدری که به بچش تجاوز کرده
"چرا فقط قهوه تلخ سفارش میدین آقا؟" "زندگی شبیه قهوه تلخ خالصه.تو نمیدونی اون زندگی قراره چقدر تلخی و شیرینی داشته باشه.و وقتی یه جرعه ازش میخوری مزه تلخشو زیر زبونت احساس میکنی و باز هم میخوای یه جرعه دیگه بخوری چون اون شیرینی لعنتیش تورو بدجور مجنون کرده" @littlexXXxmonster
من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه.. هری استایلز ⬅ پلی بوی فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌ داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه Best rank : #2 in fanfiction
چی میشه عاشق شی درحالی که چهره ی عشقت رو ندیدی؟ (شامل بعضی از صحنه های جنسی اگر با این جور جیزا مشکل دارید فف و کنار بزارید)
تو دلم به قیافه ی مظلوم لویی خندیدم.اون هنوز مردد بود.با این حال دهنش رو باز کرد و من یه قطره از محلول تو دهنش ریختم +دوربین گوشیت رو روی تخت تنظیم کن. دستور دادن به لویی یه چیز واقعا جدید و عجیبیه برام.اون از تو کمد پایه گوشیش رو برداشت و با فاصله تقریبا 2متر از تخت روی زمین تنظیمش کرد و گوشیش رو رو پایه گذاشت.
[Completed] هری روی پله های یه مدرسه ی شناخته شده در دنیا رها شده بود و توسط مدیرش بزرگ شد. اون همه چیز و همه کس رو تا وقتی که پدرش نباشه انکار میکنه؛ تا وقتی که لویی تاملینسون از راه میرسه و هری هیچ وقت همچین چیزی رو حس نکرده بود....
کی میدونه ؟؟؟ ... فاصله بی تفاوت بودن تا وابستگی و دوست داشتن فقط یه خط باریکه ... اونا وابسته شدن ... همدیگرو دوست داشتن ... انسان و خون اشام ..... قانون مرگ رو نادیده گرفتن ... بهش اهمیتی ندادن ... اهمیتی ندادن به چیزی که بین عشقشون فاصله مینداخت ... انجامش دادن ... حالا اونا عاشق بودن ... خون اشام در برابر خو...
از @louis_Tomlinson: این آخرهفته پارتی داریم. اگه باحالی برو اگه @Harry_Styles هستی بمون خونه در جواب لویی @Harry_Styles: تو یه عوضی هستی و خودتم میدونی در جواب هری @Louis_Tomlinson : آره یه عوضی که تو بطور انکار ناپذیری میخوایش *complete*
Letters of Love نوشته هایی از عشق. *فنفیک/داستان نیست* Cover by : @miaismine Copyright ⓒ 2016 sweetsoog
[ completed ] (لويى يه بچه مثبت به تمام معنا هستش) سلام اسم من لويى تاملينسون هستم حتى شک دارم که فاميليم اين باشه 18 سالمه و تا چند ماه پيش تو پرورشگاه لندن بودم ولى چون به سن قانونى رسيدم ديگه اونجا نموندم الان تو زير زمين ساختمونى که ٣ واحد بيشتر نداره زندگى و کار ميکنم و تغرييبا دو ساعت تا لندن فاصله داره حقوق زي...
-از دوست داشتن من دست بکش من بهت اسیب میزنم -میخوام ولی نمیتونم... وابسته بودن بدترین بیماری هست که یک فرد میتونه مبتلا شه:) Harry styles fanfiction by sky girl
ازینکه گی ام معذرت میخوام، لویی. -دوست صمیمیت، هری. Larry Stylinson AU
آندی تصمیم گرفت زندگی هترو سکشوالی داشته باشه بعد از اینکه 17 سال پیش دوتا مادرهاش از هم جدا شدند . اما آیا اندی میتونه رو سر حرفش بمونه وقتی یک مدل و بازیگر جذاب اعتراف میکنه که بهش علاقه داره؟ ---------------------------