Complicated[H.S][EDITING]
:همونطور كه تو تاريكي نشسته بود ،پك عميقي به سيگارش زد و بي مقدمه گفت تو شبيه برفي - خوشگل و سرد
:همونطور كه تو تاريكي نشسته بود ،پك عميقي به سيگارش زد و بي مقدمه گفت تو شبيه برفي - خوشگل و سرد
من دوباره روی تختم دراز کشیدم. "چرا همه میمیرن تا هم اتاقی تو باشن؟" هری روی تختش نشست و پوزخند زدو گفت : خوب کی میتونه نخواد؟ من به طور باور نکردنی خوشتیپ، پولدار و دختر بازم و حس خیلی خوبیم دارم." "حس خیلی خوبی داری؟" من ازش پرسیدم وقتی داشت بلند میشد. "من میتونم کل شب سوارت شم." اون کم کم خودشو به تختم نزدیک میکرد...
من نمیتونم حرکت کنم،ببینم،حرف بزنم یا بشنوم و اینجا تمام مدت خیلی تاریکه. اگر میدونستم انقد تنها میتونه باشه، ترجیح میدادم سوزونده بشم. .... . از هیولاها نترسید فقط دنبالشون بگردید.سمت چپتونو نگاه کنید،سمت راستتون،زیر تختتون،پشت کشوهاتون،توی کمدتون رو نگاه کنید ولی هیچ وقت بالا رو نگاه نکنید چون اون از دیده شدن متنفره...
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
{a Wattpad featured story} Flora is afraid being beautiful is her only talent. Some of the words she hates include economy class, second-hand clothes, and budget. She likes fashion, dating, not being on time and getting what she wants - until she meets Sean, who is like the clock striking midnight; he makes all her...
Book One in the Soul Seeker Series. At fifteen Amelia is forced to move in with her birthfather when her mother passes away. A man she's never met before in her life, stern and unfair, he is almost never at home and forces his family to move whenever his job calls for it. For three years Amelia has looked after hersel...
In the desert, an instant turns life into death and hate into love. In the desert, everything is different. Boundaries break down, and you find yourself doing things that you would never, ever have imagined. Lilly Linton finds this out the hard way: in the shadow of the pyramids, she and her boss, cold, calculatin...
Preview of the first book of the Anarchy series, published by Orion Books. Preorder your copies today! This is danger. This is chaos. This is anarchy. All Rights Reserved to Megan DeVos, 2018 ©
"she's m-mine; my babygirl." or harry has a strange case of ocd and allie-rose is the first thing he allows himself to get attached to.
[ COMPLETED ] Neither of them knew one night could change everything. ✼ ✼ ✼ For mature audiences only. Story contains sexual content and vulgar language so read at your own risk! COPYRIGHT © 2015, stylescloud All rights reserved, please don't copy and/or steal my story!
"Why do they call it Shadowood?" I ask as we walk deeper into the forest. Old, dried up leaves crunch beneath my feet as I move a branch to the side, and drops of water from the trees above fall on my clothes from the recent rain. "Because they say that where ever you go, even in the clearings, a shadow is always foll...
رانی درد های زیادی رو تحمل کرده. در شش سال اول زندگیش مجبور به تحمل دعواهای خانواده اش بوده، مادرش جلوی چشمش از بین رفت، با کسی غریبه بزرگ شد و هیچ دوستی کنارش نداشت. حالا پانزده سال از قتل مادرش گذشته، اون لندن اومده و جایی میخواد کار کنه که روی پرونده مادرش و کسایی که به وسیله یک نفر کشته شدن تمرکز دارند... (اینو وق...
رزا دختری تنهاست که یک زندگی ساده داره اما همه چیز عوض میشه وقتی یه موجود خبیث وارد زندگیش میشه آیا اون واقعا یه روحه؟
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
این داستان یه مثلث عشقیه بین یه دختر ساده و درس خون به نام کامیلا، بهترین دوستش کلی که یه پسر درس خون مثل خودشه و یه پسر هات و جذاب و به قول معروف بچه بد (bad boy) مدرسه به نام هانتر که یه راز بزرگ داره که هیچ کس ازش خبر نداره.
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
چی نوشتما :| این جاستینیه :/ دوره کیدرال ^-^ جاستین یک عدد آدم رباست :| دختره؟ فکر کنم بدونید دیگه :| نکته:دختره خودمم :| آریانا گرند نیست آریانا منم :| مائده واقعیستو شخصی تخلی نیست :| سوفیا دوستمه دوس دختره لیام نیس :|
وقتی گذشته ای داشته باشی که باعث ترس و وحشتت بشه ، جوری که بدترین کابوست گذشتت باشه اون موقع میشه که به یه دوراهی بر میخوری ، فرار کردن از گذشتت یا جنگیدن باهاش ؟ سرینا هم توی این دو راهی میفته و هیچ وقت نتونست انتخاب درست و بکنه تا اینکه ....
نگاه ترلان به صورت هلیا ماند...خیره به تک تک اجزای صورتش...قطرات عرق روی سر صورتش نشستند(باورش نمیشد که خودش رو لو داده باشه)...بدنش گر گرفت...چشم هایش پرشدند...خالی شدند...خطی خیس روی گونه اش راه باز کرد...آخر خط قطره شدوافتاد . . . این کتاب در حال چاپ میباشد لطفا کپی نکنیند . . cover by S_A_M_A . . ممنونم که این داس...
اون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم