sabawmalik
- Reads 3,692
- Votes 493
- Parts 42
ساعت نزدیکه سه نصفه شبه دارم از سر درد میمیرم
اوه بهتره هر چه زودتر این کوکائنارو از رو میز جم کنم و یه قرص بخورم از جام بلند شدم تا برم سمت یخچال اما با صدای ناله ضعیفی متوقف شدم حتما اثر توهم ماشروم و کوکه توهم زدم سرمو تکون دادم و به راهم ادامه دادم اما صدای ناله دوباره بلند شد دمبال صدا رفتم تا به گاراژ پشت خونه رسیدم صدای ناله ضعیف دردناکی که شنیده بودم بلند تر و واضح تر شنیده میشد آروم دره گاراژ و باز کردم و رفتم تو انقد گشتم که با چیزی که دیدم شکه شدم بچه روباه سفیدی که داشت از زیر شکمش خون میرفت بلند ناله میکرد و دلم و ریش میکرد روباه تا منو دیدم اومد فرار کنه اما حتی یه اینچم تکون نخورد واسه همین برای ترسیدنم دندوناشو نشونم داد اما نگذشت که بی حال افتاد رو زمین با شک از رو زمین بلندش کردم اما هنوزم باورم نمیشد .........