My favorite story
11 stories
Angel Of The Darkness by sarehkz
sarehkz
  • WpView
    Reads 130,971
  • WpVote
    Votes 10,016
  • WpPart
    Parts 130
زندگی بوسیله تضادهاست که مفهوم پیدا میکند. تاریکی و روشنی...عشق و نفرت...سیاهی و سفیدي...شب و روز...شیطان وفرشته!! و چه به آشوب کشیده میشود زمانی که دو جهان با یکدیگر آمیخته شوند وتضادها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. من فراتر از قوانین قدم گذاشتم و طعم میوه ممنوعه را چشیدم. و چنان با شراب عشقش مست شدم که از یاد بردم زیر پا گذاشتنممنوعه ها چه عذابی را دامن گیرم خواهد کرد. زمانیکه خودت را در دستان موجودي ز تاریکی بسپاري مسلما آخر این مسیر هم چیزي جز تاریکی نخواهد بود. ولی من نترسیدم..حاظرم هر چقدر که به طول می انجامد در سیاهی دست وپا زنم چرا که این قیمت بوسیدن دوباره لب هاي آتشینشاست. .
امپراطوری خانواده ی مالیک by Louis-Tommo-fangirl
Louis-Tommo-fangirl
  • WpView
    Reads 6,843
  • WpVote
    Votes 731
  • WpPart
    Parts 16
میخواهم با خانواده ی ملیک اشنا بشید... مهم تر از اون.. میخواهم با زین اشنا بشید.... . با دقت به این داستان گوش بدید ... بهتون قول میدم این خانواده با بقیه خانواده ها خیلی متفاوته مطمئنم این از خانواده خوشتون میاد
JES by AudreySidley
AudreySidley
  • WpView
    Reads 3,420
  • WpVote
    Votes 594
  • WpPart
    Parts 18
من از لبخندت جا موندم اونجایی که صدای خندت پرکشید و رفت پیش ستاره ها من جا موندم من دیر نکردم تو منو میون کلی ادم غریبه جا گذاشتی و این ترسناک ترین چیزه که بفهمی پشت لبخند این ادما چه چیزی در انتظارته
the vampires and the shadows by lithaemo
lithaemo
  • WpView
    Reads 489
  • WpVote
    Votes 58
  • WpPart
    Parts 8
Slave Of The Darkness by sarehkz
sarehkz
  • WpView
    Reads 108,362
  • WpVote
    Votes 10,260
  • WpPart
    Parts 57
من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سریع دهنمو پر کرد..مایعی گرم و لذیذ که از گلوم پایین میرفت.. اون از درد شروع کرد به بی طاقتی کردن.. ولی لبامو به هیچ عنوان از تنش جدا نکردم .. تا به حال چیزی مثل این رو نچشیده بودم.. داشتم مثل یه حیوون غرش میکردم.. غریضه ام داشت دیوونه میشد.ولی اهمیت ندادم..این چیزیه که هستم!
an angel(in persian) by atiyeh1
atiyeh1
  • WpView
    Reads 14,953
  • WpVote
    Votes 1,245
  • WpPart
    Parts 44
هیچ آرزویی ساده نیست...شاید زندگی هارو عوض کنه... هیچ کس تنها نیست.شاید فقط دیگرانو فراموش کرده.شاید... پریزاد هیچوقت تنها نبوده،جنگل همیشه پشت پریزاد میمونه. پری ها وجود دارن...اینجا،توی جنگل ممنوعه... پریزادِ پرنده ی داستان من فقط سر یک کنجکاوی کوچیک زندگی پنهانی و پر دردشو از دست خواهد داد و فردی وارد زندگیش میشه که همه چیز رو تغیر خواهد داد ولی زندگی این فرد هم تغیر خواهد کرد. اونها با هم سرنوشتشونو رقم میزنن. زندگی ها تغیر میکنه. توی این داستان همراهشون باشید. امیدوارم لذت ببرید.:-) پ.ن:داستان فن فیکشن نیست!:-)
Amber by lulufar1
lulufar1
  • WpView
    Reads 32,729
  • WpVote
    Votes 5,592
  • WpPart
    Parts 36
تا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...
guilty pleasure [Liam Payne] by shiiwid
shiiwid
  • WpView
    Reads 14,364
  • WpVote
    Votes 1,544
  • WpPart
    Parts 62
وقتی عاشق کسی هستی که داره تو رو به قتل می‌رسونه،برات انتخابی باقی نمونده. چطور میتونی فرار کنی؟ چطور میتونی بجنگی؟ وقتی که تمام این کارها بیشتر به اون صدمه میزنه... وقتی زندگیت تمام چیزی هست که میتونی به اونی که دوسش داری بدی،چطور نمیتونی تقدیمش کنی؟ اگه اون کسی هست که خالصانه دوستش داری...