1
39 stories
°Little Problem° [Z.M] _ By Sara (Completed) by notevensara_
notevensara_
  • WpView
    Reads 327,673
  • WpVote
    Votes 55,711
  • WpPart
    Parts 62
+آقای پین، یا بچه‌ی بوگندوتو از جلوی در خونه‌ی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
Fake by fatemed21
fatemed21
  • WpView
    Reads 134,875
  • WpVote
    Votes 12,684
  • WpPart
    Parts 48
همه چیز قرار نیست طبق برنامه پیش بره در حال ویرایش (بعضی پارت‌ها تغییرات خیلی جزئی و غیرضروری دارن)
Angel Of The Darkness by sarehkz
sarehkz
  • WpView
    Reads 130,980
  • WpVote
    Votes 10,016
  • WpPart
    Parts 130
زندگی بوسیله تضادهاست که مفهوم پیدا میکند. تاریکی و روشنی...عشق و نفرت...سیاهی و سفیدي...شب و روز...شیطان وفرشته!! و چه به آشوب کشیده میشود زمانی که دو جهان با یکدیگر آمیخته شوند وتضادها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. من فراتر از قوانین قدم گذاشتم و طعم میوه ممنوعه را چشیدم. و چنان با شراب عشقش مست شدم که از یاد بردم زیر پا گذاشتنممنوعه ها چه عذابی را دامن گیرم خواهد کرد. زمانیکه خودت را در دستان موجودي ز تاریکی بسپاري مسلما آخر این مسیر هم چیزي جز تاریکی نخواهد بود. ولی من نترسیدم..حاظرم هر چقدر که به طول می انجامد در سیاهی دست وپا زنم چرا که این قیمت بوسیدن دوباره لب هاي آتشینشاست. .
Worlds Apart(persian Translation) by curlyat1380
curlyat1380
  • WpView
    Reads 2,219
  • WpVote
    Votes 268
  • WpPart
    Parts 9
ایزابلا لونت(Isabella lonett)، يه دختر ساده و دانا و جوان كه در كنار پدر و مادر بسيار خوب(درجه ١) در محله معروف ريون وود بزرگ شده بود(Ravenwood)زندگیش پر از کمال و اصرار از اینکه باید مثل خانوادش با استاندارد بالا زندگی کنه.يه دختر معمولي كه هميشه كارهاي خوب و عاقلانه انجام ميده چيزيه كه همه ميشناسنش اما چه اتفاقي ميفته وقتي كه اون با زين مالك خطرناك و سكسي اشنا ميشه ؟اون یه دزد و جنایتکار رو میخواد؟ اون(پسر) خودشو خیلی عمیق عاشق ایزابل پیدا کرد و همین طور برای اون(دختر). تا الان اونا متفاوتن. درحالی که زمان پرواز میکنه، رازها فاش میشن، قلب ها میشکنن و دردسر منتظر هر دوی اونا وایمیسه. آیا اون توانایی بیرون کشیدن خودش رو از این آلودگی چسبنده رو داره و اینکه اونو(پسر) رو ببخشه؟ جواب توی دستای اون(دختر) دراز کشیده. داستان توسط گپ خودمون ترجمه شده و کمی ممنوعه.
Broken [sexual contents/Z.M] by Thelilwolfie
Thelilwolfie
  • WpView
    Reads 8,614
  • WpVote
    Votes 587
  • WpPart
    Parts 9
مرگ شايد يك راه فرار باشه اما هيچوقت يك راه حل نيست.
My Angel ( My Angles series) H.S by sana-malik
sana-malik
  • WpView
    Reads 5,021
  • WpVote
    Votes 490
  • WpPart
    Parts 7
من هری رو دوست داشتم. با تمام وجودم. همیشه یه آینده ی خوب و خوش رو باهاش تصور می کردم. وقتی ازم درخواست ازدواج کرد دیگه چیزی تو دنیا نبود که بتونه از اون بیشتر خوشحالم کنه اما نمی دونم چه اتفاقی افتاد. یه روز....اون خیلی راحت گفت خداحافظ و منو تنها گذاشت... حالا من موندم و یه جای خالی و یه یادگاری از هری که نمیذاره فراموشش کنم
Serendipity by FanWhatFic
FanWhatFic
  • WpView
    Reads 305
  • WpVote
    Votes 35
  • WpPart
    Parts 4
•اليزابت• نه!بياين اذيتش نكنيم! •بِت• دختريه كه تو رفاه بزرگ شده.تو يكى از بهترين منطقه هاى لوس آنجلس. ولى اون به اين چيزا اهميت نميداد. اون فقط به يكى اهميت ميداد. پسرى كه همسايش بود،هم مدرسه ايش بود و مهم تر از همه بهترين دوستش بود. به پسرى اهميت ميداد كه بعد از هفت سال دوستى تنهاش گذاشت. و اونموقع بود كه اليزابت -ببخشيد-بت ،احساس ناراحتى و بدبختى و تاريكى كرد. و تنها چيزى كه كاملا خوشبختش ميكرد،وجود گرم بهترين دوستش بود. ولى آيا خوشبخت ميشه؟ ميتونه دوباره به زمان بچگى برگرده؟ زمانى كه خوشبخت بود و هيچ چيز ناراحت كننده اى تو راهش نبود. ********* "تو باعث ميشى من احساس خوشبختى كنم! دنبالت نگشتم. منتظرت نبودم. ولى تو اونجا بودى و من فقط بهت نگاه ميكردمو هيچوقت فكر نميكردم انقدر برام مهم بشى! ولى خوشحالم كه ديدمت. وگرنه تمام زندگيم احساس بدبختى ميكردم."
love me by maryam__styles
maryam__styles
  • WpView
    Reads 2,732
  • WpVote
    Votes 374
  • WpPart
    Parts 21
گاهی وقتا عشق جزو چیزای دردناکه ولی تو که باشی شیرینه پس میشه عاشقم باشی؟