Fav?
15 stories
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,307,365
  • WpVote
    Votes 303,307
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Lollipop [L.S] by Partow_kh
Partow_kh
  • WpView
    Reads 80,884
  • WpVote
    Votes 15,290
  • WpPart
    Parts 46
من صدات می‌کنم آب‌نبات چوبی.
Benefit (Ziam)  by setidarcy
setidarcy
  • WpView
    Reads 66,647
  • WpVote
    Votes 10,521
  • WpPart
    Parts 43
_عاشقم نشو _اگه شدم _نباید بشی _اگه شدم _فراموشم کن _اگه نتونستم _باید بتونی _اگه نتونستم! _باید باهاش زندگی‌کنی _اگه نتونستم _میتونی _وقتی بهت نگاه میکنم توی چشمای قهوه‌ایت یه دنیای دیگه وجود داره که من دارم توش زندگی میکنم‌. پس ازم نخواه که عاشقت نشم. چون من تو چشمای تو دارم زندگی میکنم ... **** سال ۴۰۰۰ میلادی شاید فکر کنید علم پیشرفت کرده شاید فک کنید همه دیگه دارن تو‌ماه زندگی میکنن شاید فکر کنین انسان ها از بین رفتن یا شاید حتی دایناسورها برگشتن اگه بخوام سال ۴۰۰۰ رو تعریف کنم بهترین تعریف براش اینه قرنتینه
pretty boy (Persian Translation) by StylinMayne
StylinMayne
  • WpView
    Reads 437,248
  • WpVote
    Votes 70,369
  • WpPart
    Parts 104
[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: تو لیاقت تموم ستاره‌های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 359,557
  • WpVote
    Votes 59,369
  • WpPart
    Parts 79
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
sour apple [Z.M] by kimissleo
kimissleo
  • WpView
    Reads 152,880
  • WpVote
    Votes 23,874
  • WpPart
    Parts 129
[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم... بی وقفه دوستت دارم.... برگرد بیبی.... دیگه نتونستم ادامه بدم و تماس رو قطع کردم و بلافاصله گوشی رو خاموش کردم.... https://telegram.me/dar2delbot?start=send_175PA4J
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 702,704
  • WpVote
    Votes 94,447
  • WpPart
    Parts 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
Step Brother by 1dfanfiction_iran
1dfanfiction_iran
  • WpView
    Reads 2,241
  • WpVote
    Votes 174
  • WpPart
    Parts 3
اون فقط قرار بود برادر ناتنیم باشه نه کسی که تمام فکر و ذهنم پیشش باشه..