به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.

میشه عاشقم باشی؟ هشدار: این فن فیک شامل صحنه‌هاییست که شاید زیام هارتتون رو به درد بیاره :))))) مطمئن شید که همه رو باهم میخونید ؛)

غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.

When Desmond Mellow transfers to an elite all-boys high school, he immediately gets a bad impression of his new deskmate, Ivan Moonrich. Gorgeous, mysterious, and menacing, Ivan is exactly what Desmond doesn't need in his life - or so he thinks... ***** After causing trouble in his previous high school, Desmond is struggling to adapt to his new environment at Ivory High and to stop living in the shadow of his perfect older brother. As usual, trouble follows Desmond wherever he goes and nothing is going well. To make matters worse, he seems to have attracted the attention of The Class Prince, aka the infamous Ivan Moonrich. But despite their rocky start, Desmond begins to grow feelings for Ivan, discovering a new side of his identity that he never thought to experience. [[word count: 50,000 - 60,000]] Cover designed by Joe Resch

من سقوط كرده بودم،ته چاهِ نااميدي نعره ي عريون مرگو تو تو اون دره شنيدي تنِ من به جاي دره توي اغوشِ تو افتاد اشكِ حسرتت چكيدو پلك بسته مو تكون داد من ميخوام مال تو باشم،توي خواب تو بمونم چي تو چشماي تو ديدم؟نميدونم..نميدونم

بسی گفتند: دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست! ولی ما دل به او بستیم و دیدیم،که این زهر است اما نوشداروست...

Cover by: @Talaalo Best rank- #1 in life, #3 in poetry چه حسی دارد غرق شدن در سرمای باران، آنگاه که با فکر او گرمی... چه حسی دارد دیدن جان‌دادن صدها هزار نفر از خشک‌سالی در حالی که سیرابی... وجودش سیرابت می‌کند... جنگ قلب و منطق را... قلب می‌برد. بینهایت-صفر!

خط می‌زنم. تقدیر را. چشم‌هارا. مرگت را. فقط خط می‌زنم.

Cover by: @Talaalo و من برای اولین بار از باد بدم آمد.

Cover by: @Talaalo Best rank: #1 in poetry دیوار زندگیم خاکستری بود ولی الان دیگه رنگ شده...