the son of man
پسرِ انسان
ياس هاي سفيد، كاغذ هاي سفيد و پيراهن سفيدش. اون نوشتنو دوست داره. ما ساعت ها به هم زل ميزديم و خيلي چيز ها مينوشتيم. گاهي هم كاغذ ها سفيد و دست نخورده ميموندن. ما همه چيز رو نميگفتيم پس همه چيز هم نوشته نميشد و همه كاغذ ها هم پر از دستنوشته نمي شدن.
داستاني درباره يك خلبان جوان، از خانواده اي كشاورز كه در پايتخت كشور خودش را درگير زندگي ميكند.