Select All
  • 𝙎𝙝𝙖𝙩𝙩𝙚𝙧𝙚𝙙 𝘿𝙧𝙚𝙖𝙢𝙨
    636 115 5

    - همون بود. رنگ از رخش پریده بود؛ اما اون مشکی خونه‌خراب‌کن موهاش، هنوز هم گونه‌هاش رو قاب می‌گرفت... - رفتی جلو؟ - من فقط ایستادم؛ مشت‌مشت حسرت توی گلدون قلبم ریختم و آرزوی داشتنش رو کاشتم. بالأخره که جوونه می‌زنه این خواستن و سبز می‌شه این غم پژمرده‌ی ما؛ اون‌وقته که پوچ نمی‌شم از ندونستن چراهای بدون جوابم! 𝙉𝙖𝙢𝙚...

    Mature