Loading/L.S
زندگی من نابود شده به جهنم عزیزم:)
هری یه پسر خوب و درس خونه و خیلی به خونواده اش اهمیت میده ولی همه ی اینا وقتی عوض میشه که خانواده اش اونو به یه مدرسه جدید میفرستن و هری توسط یه پسر بد از شر یه دعوای بزرگ خلاص میشه ولی نمیدونه که این تازه شروع یه دعوای بزرگتره *-*آویسا
-تو..تو باهام چیکار کردی؟من ..من..نمیتونم مثه قبل باشم +من لویی جدید رو دوست دارم -هری.. +هیشش دوستت دارم
"ه-هری لطفا" گریه میکردم و دستامو به حالت دفاع جلو صورتم نگه داشتم.چشماش تیره شده بود مچ دستامو محکم گرفت به چسبوند به دیوار نفسش به صورتم میخورد و بوی گند الکل از دماغم بالا میرفت "خفه شو!" ناخونای کوتاهشو تو بازوم فرو کرد و از درد لرزیدم ولم کرد و به جاش یه مشت از موهامو گرفت..پرتم کرد رو زمین و از درد فریاد زدم ا...
هری استایلز در تمام زندگیش با این آرزو بزرگ شد که آیندش شبیه به یه افسانه بشه. وقتی اون کوچیکتر بود با دوستاش ساعتها داستان تعریف میکردن. توی تولد هفده سالگیش هری با خودش فکر کرد که آیا زندگیش مثل یه افسانه هیجانانگیز خواهد بود یا نه. تو اون شبِ معمولی، هری با پسری ملاقات می کنه که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده...
❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.
نگاه های متفاوت به زندگیه که تورو میسازه شاد... قوی... ضعیف... ناراحت... وچی میتونه اونقدر قوی باشه که نگاهت به جهنم،به شکل بهشت باشه؟ شاید عشق... شاید نفرت...
تو شلوغی جنگ جهانی دوم... تو یکی از شهرهای کوچیک المان به اسم درسدن دو نفر عاشق هم بودن... ولی عشقشون از نگاه مردم اون زمان اشتباه بود... اون یه گناه بزرگ بود... ولی ایا خبر عشق این دو نفر به کلیسا میرسه؟ ایا جنگ اونارو از هم جدا میکنه؟
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
مادرش هيچوقت بهش نميگفت پدرش كيه و كجاست،اما يه روز پدرش با پاى خودش مياد....(+18)
"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
He's mine _ niam طرفدار : نایل من عاشقتم ، میشه با من ازدواج کنی ؟ نایل به اون دختر که با عشق بهش نگاه میکرد لبخند زد تا با یه جواب بله دختر رو خوشحال کنه ، البته که فقط برای خوشحال کردن اون دختر ، نایل عاشق طرفداراشه ولی قبل از اینکه نایل بخواد جواب اون طرفدار رو بده کس دیگه ای بهش جواب میده و نایل رو با این کار غا...
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.
نایل از همسایش زین مالیک متنفره. و کل بدنش پر از تتوست وبیشتر از هرکسی که نایل میشناسه سیگار میکشه و اونا بیشتر وقتشونوسرهم داد میزنن. تا اینکه به خاطر یه سری اتفاقات نایل عاشق زین میشه و....
چی میشه اگه نایل عاشق صمیمی ترین دوستش بشه ؟؟ چه اتفاقی برای احساساتش می افته ؟ آیا زین این عشق رو قبول میکنه ؟! . . . . Persian translation
لويي به عنوان يه توالت شور ميخواد پيشه هري كار كنه اما يه سري اتفاقاتي ميوفته كه اون از يه توالت شور به يه دوست پسر دوس داشتني تبديل ميشه !
من عاشق برادر ناتنیم شدم. این از همون اول شروع شد. وقتی چشم هام به چشم های سبزش برخورد کرد.
[ completed ] (لويى يه بچه مثبت به تمام معنا هستش) سلام اسم من لويى تاملينسون هستم حتى شک دارم که فاميليم اين باشه 18 سالمه و تا چند ماه پيش تو پرورشگاه لندن بودم ولى چون به سن قانونى رسيدم ديگه اونجا نموندم الان تو زير زمين ساختمونى که ٣ واحد بيشتر نداره زندگى و کار ميکنم و تغرييبا دو ساعت تا لندن فاصله داره حقوق زي...
داستانى كه لويى توش پسره رييس جمهوره انگليسه... ولى چه اتفاقى ميوفته بعد از اينكه هواپيماهى كه لويى توش بوده سقوط ميكنه و لويى خودش رو توى يه جزيره پيدا ميكنه؟؟ داستانه خودمه گايز