tinstylik's Reading List
17 stories
Teenage Dream  by bflooo3
Teenage Dream
bflooo3
  • Reads 252,202
  • Votes 8,402
  • Parts 43
Felix hurry and write your wish before the sun sets" "Lose my virginity to ... Hwang Hyunjin"
Dark sky/Vkook by sad-moon102938
Dark sky/Vkook
sad-moon102938
  • Reads 640,921
  • Votes 66,052
  • Parts 55
⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ندارم! + تمام چیزی که میخوام رو به رومه... شاه دزد؟ گوشای من فقط باید کلمه ددی رو از زبون تند و تیزت بشنوه جونگکوک... --------------------------- + وقتی میخوای به یکی بگی خیلی درگیرشی چی میگی؟ جونگکوک نگاهشو از لب های تهیونگ گرفت و با صدای خماری لب زد - میگم نَسَخِتم... ژانر : جنایی / مافیایی / اسمات / رومنس / ددی کینک / درام کاپل : ویکوک / نامجین / یونمین
Roommate || hyunlix by yana_hyunlix
Roommate || hyunlix
yana_hyunlix
  • Reads 637,012
  • Votes 12,384
  • Parts 25
⚠️ y'all this story is literally 4 years old, I was like 14 when I first wrote it so spoiler alert: it's cringe, probably has a lot of grammar mistakes and overall has some parts that don't make sense. the smut scene (which I was pretty uncomfortable with writing but still did it since people reading it were very upset that there wasn't a smut scene) was written 4 years after and you'll probably see a big difference (hopefully improvement) in the writing technique. tbh I probably would've unreleasted this crap, but since it blew up over the years, I decided not to. plot:: Lee Felix is a student of a training highschool that you have to pass to become a K-pop Idol. He falls in love with another student, Hwang Hyunjin. Lee craves for Hwang's attention, to what his older sister, Dami, helps him with it. Eventually, Felix and Hyunjin get paired for sharing a room which completely changed their relationship with each other I DON'T OWN ANY OF THE CHARACTER'S IN THIS STORY
Just a normal story [Z.S] by shaulana
Just a normal story [Z.S]
shaulana
  • Reads 323
  • Votes 38
  • Parts 3
-پاپا...می‌شه برگردی خونه؟ دوستت دارم، کای.
Lotus by moons_heart
Lotus
moons_heart
  • Reads 3,926
  • Votes 750
  • Parts 12
گل نیلوفر نماد مذهب است؛ میپرستمت! نماد زیبایی و پاکی است؛ زیباروی معصوم من. نماد عشق است؛ نماد آن بوسه‌ای که روی لب‌هایم کاشتی...
relax  (ترجمه ) by elinah111
relax (ترجمه )
elinah111
  • Reads 111,604
  • Votes 10,072
  • Parts 44
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه
A Promise (Zarry) by HeisaPrincess
A Promise (Zarry)
HeisaPrincess
  • Reads 230,048
  • Votes 10,854
  • Parts 31
"Hey, don't cry." Little Harry squats down in front of little Zayn,patting his shoulder lightly. "B-But I want a bride!" Little Zayn sobs. "Umm I can be your bride if you want." Harry reassuring him. "R-really?" Zayn hiccuping,his face lit up a little. Harry nods repeatedly, "Yes." * A big thank you to my friend Nimisha for editing this book ❤️ Warning ⚠️:cross dressing Harry 12.2017
سومین نفر(زری استایلیک) by shaulana
سومین نفر(زری استایلیک)
shaulana
  • Reads 10,082
  • Votes 2,146
  • Parts 37
"فکر میکردم راه فراری پیدا کردم، فکر میکردم خونه‌م رو پیدا کردم، اما تو هیچوقت دست از سرم برنمیداری، نه؟"
Just a little bit of your heart [Z.S] by Yas_stylik
Just a little bit of your heart [Z.S]
Yas_stylik
  • Reads 14,487
  • Votes 2,210
  • Parts 26
(Persian Translation) زین مالیك یه راك استار خیلی مشهوره. اون صدای یه فرشته رو داره که هر آدمی براش ضعف میکنه.زندگیش از وقتی که رویاشو داشته عالی بوده--رویای به اشتراک گذاشتن اشتیاقش برای موسیقی. هری استایلز صاحب و نانوای معروف نانوایی Dare Sweet توی محله‌س.هری با خواهر بزرگترش جما که داره حقوق میخونه، زندگی ساده ای داره.زندگی هری بی نقصه ولی یکم پیچیده میشه وقتی با زین مالیك آشنا میشه. زین و هری خیلی غیرمنتظره باهم آشنا میشن و خیلی غیرمنتظره عاشق هم میشن.حالا چه اتفاقی قراره بیوفته وقتی که زین نمیتونه علاقش به هری رو با دنیا به اشتراک بزاره، چون اون به عنوان گی کام اوت نکرده؟
Little Things [Z.S] by hazz_stylik
Little Things [Z.S]
hazz_stylik
  • Reads 1,481
  • Votes 199
  • Parts 3
- اوه تو... ازم خوشت نمیاد هنوز؟ عیبی نداره شاید... شاید به اندازه کافی برات گل نیاوردم که... که بخای دوسم داشته باشی... عـ- عیب نداره من... فردا برات... رز سفید میارم، اونا... خوشگلن قـ- قول میدم بعدش... حس بهتری میگیری با لحن دست و پا شکستش گفت درحالیکه لبخند نسبتا تلخی رو لبش بود. دستشو تو موهاش کشید و عقب زدشون: - بـ- ببین من... متاسفم... متاسفم بابت اینکه آدمِ... آدم معمولی ای نیستم که مث قهرمانای داستانای شکسپیر که تو سرکلاسات میخونی بیاد و... عاشقت بشه... کمکت کنه... کاری کنه بخندی یا هـ- هرچی ولی من... با همه ی این نقصام... د- دوست دارم... و... حـ- حتی اگه تو از یه آدم ناقص... خوشت نیاد... سعی کرد لبخند بزنه و زود دستاشو رو چشماش کشید که اشکاش پایین نریزه: - مـ- من اینو بهت... قول میدم... مـ- من شاگرد خوبی عم... * شروع یادداشت: ۱۳۹۸/۱/۲