Styles's Car (Narry)(Persian)
_ برو از ماشینم بیرون... + منم با خودت ببر... خواهش میکنم
هری استایلز یک نانوایی کوچک دارد.او از کمپانی های بزرگ و مدیر عامل های بزرگ متنفر هست. یک کمپانی بزرگ می خواهد نانوایی اون را بخره. نایل یک کمپانی بزرگ دارد.او می خواهد نانوایی هری را بخره ؛اما هیچ وقت اون حاضر نمیشه عاشق صاحب مغازش بشه. by:@countvustafa
"دلیلی که من اینجام تویی هری، من باید از تو مراقبت کنم و اهمیتی نداره که چه اتفاقی برام میفته. تو کسی هستی اما من نه. کسی اینجا به من نیازی نداره.این شغل منه که از تو مراقبت کنم" من، من بهت نیاز دارم، تو کسی هستی. من میخوام که تو کسی باشی نایل" " orginal story by @Onlythosewho cover by @HarrietStylse
لامصب پر کردن این یه تیکه از نوشتن خود فنفیک سخت تره.ولی باید یه چیز بنویسم دیگه خب این اولین فنفیکمه که مینویسم.اونم به اصرار دوستان. شیپش نریه. نایل عاشق هریه ولی فکر میکنه هری لویی رو برای دوستی ترجیح میده. پسرا تو همون فضای گروهن و شغل یا شخصیت متفاوتی ندارن. خلاصه امیدوارم خوشتون بیاد.چاکریم فعلا
ما الان دوساله که با همیم ولی هنوز حتی همدیگرم نبوسیدیم .......
"اون کیه؟" "نایل ،یا یه همچین چیزی،اون عجیب غریبه" "عجیب؟" "اره ،اون حرف نمیزنه"
داستان از اون جایی شروع شد که دوتا چشم سبز رو به روم قرار گرفت،و من بدون توجه به شخصی که صاحب اون چشما بود خودمو بهشون سپردم و متوجه تغییرات زندگیم نشدم.