Jazaba**
5 stories
Force And Hate(L.S/BDSM) by nitara70
nitara70
  • WpView
    Reads 683,679
  • WpVote
    Votes 53,344
  • WpPart
    Parts 87
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.
Upstairs by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 114,769
  • WpVote
    Votes 15,132
  • WpPart
    Parts 50
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در دیدم! ...که وحشت‌زده به من خیره شده!!! A Niall Horan Fanfiction
Alien [Z.M] by nil_rz
nil_rz
  • WpView
    Reads 67,288
  • WpVote
    Votes 6,532
  • WpPart
    Parts 44
[COMPLETED] - ما تنها نیستیم ! -
Extremely Short Horror Stories by DinzTheKitten
DinzTheKitten
  • WpView
    Reads 199,567
  • WpVote
    Votes 23,924
  • WpPart
    Parts 123
بزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED