*~*
6 stories
Before I Fall by mobistories
mobistories
  • WpView
    Reads 256
  • WpVote
    Votes 41
  • WpPart
    Parts 1
مطمئن بود هیتلر، موسلینی، استالین و ناپلئون احمق نبودن! اونا جنگ به پا کردن _به خاطر گذشتشون _به خاطر خاطراتشون _به خاطر کسی که وِل کرده و رفته اونا امید داشتن اگه "اون" رو پیدا کنن قطعا میتونن دنیا رو فتح کنن!
How to become Famous on Wattpad #parody by kindakaa
kindakaa
  • WpView
    Reads 38,499
  • WpVote
    Votes 5,735
  • WpPart
    Parts 2
دقيقا چطورى ميشه توى واتپد معروف شد؟ خب خيلى هم سخت نيست. خودم بهتون مى گم.
Miracle (L.T) by kiki_kogarashi
kiki_kogarashi
  • WpView
    Reads 11,808
  • WpVote
    Votes 2,035
  • WpPart
    Parts 41
[ C O M P L E T E D ] حسی که یه فرشته توی قلبت می کاره، ممکنه بعدا به معجزه تبدیل بشه :) داستانی که خیلی اتفاقی و ناخواسته، به واقعیت تبدیل شد :] Miracle (Louis Tomlinson) Copyright © 2016 Dark Angel :] Completed on Sunday, July 16 Best Record : #3 In Romance
Love me blue by Nixfanfics
Nixfanfics
  • WpView
    Reads 1,903
  • WpVote
    Votes 184
  • WpPart
    Parts 15
خيلى اوقات به دليل فاصله ها گند ميخوره به همه چى... همه چى يه شلم شورباى عجيب غريب ميشه... و تو نميتونى درستش كنى... به طرز مسخره اى درهم برهم... ولى يهو يه نورى روى قضيه تابيده ميشه... و ميتونى يه شروع دوباره داشته باشى... چون هيچوقت دير نيست تا خودتو عوض كنى. ولى همين شروع دوباره هم ميتونه مصيبتى باشه... اما عشق عآبيه... و هميشه راه حلى پيدا ميكنه تا عآبى بمونه...
This town by Nixfanfics
Nixfanfics
  • WpView
    Reads 1,131
  • WpVote
    Votes 70
  • WpPart
    Parts 6
-ت...تيلر تو چى كار كردى؟ صداش ميلرزيد +هرشب اين كارو ميكنم اشك تو چشماش جمع شد:خ...خوا...خواهش مى...كنم...ن...نكن -با خواهش كردن نميشه...هرى تو اگه جاى من بودى تاحالا خودتو حتى از يه صخره پرت كرده بودى پائين...هرشب با گريه ميخوابم...هرشب با يه دستمال رو دستم ميخوابم...زندگى يه بازيه...شامل بخشاى مختلف...كه من توى همه ى بخشاش باختم...توى مدرسه باختم...به عنوان يه دختر خوب براى مادرم باختم...به عنوان يه خواهر خوب براى كارلى باختم...به عنوان يه دوست باختم و... اشكام سرازير شدن و نزاشتن جملمو كامل كنم...و بهتر كه نزاشتن...به هيچ وجه نميخواستم الان اعتراف كنم كه توى عشق هم باختم... +ت...تيلر...ت...تو شايد هميشه ببازى ولى...تو قلب من...هميشه يه برنده اى -هرى من كه كارى براى تو نكردم كه بخوام برنده باشم +تو خيلى به من كمك كردى...مثلا وقتى دوست پسر لعنتى مامانم ميومد و باهاش دعوا ميكردم تو يواشكى از پنجره ميومدى ببينى من خوبم يا نه...توى درسا كمكم كردى...علاوه براين ظاهرت عين فرشته هاست...هرچند با قرمز كردن پائين موهات يكم شبيه شيطان شدى... و دستشو كرد تو موهام و ادامه داد:ولى تو براى من هميشه يه فرشته ميمونى حتى اگه يه قاتل سريالى بشى -اشتباه ميكنى.من هميشه خود شيطان بودم،ولى با ظاهر فرشته مانند. +فرقشون چيه؟بالاخره تو بايد از اين گرداب بي
Perfect Disaster (Z.M) by kiki_kogarashi
kiki_kogarashi
  • WpView
    Reads 24,935
  • WpVote
    Votes 3,018
  • WpPart
    Parts 30
[ C O M P L E T E D ] اون مثل یه گرگ، توی جنگل تاریک شکارشو دنبال میکرد. هرچقدر که ادگار در دنبال کردن زین مهارت داشت زین هم در فرار کردن ماهر بود. اونا همو خنثی میکردن نه ادگار میتونست زین رو بگیره.... نه زین میتونست تا ابد فرار کنه..... pErFeCt dIsAsTeR (ZaYn MaLiK) Copyright © 2016 Kiki_kogarashi Completed on Wednesday, November 23 Best Record : #15 In Persian Fanfics #1 in Happiness