larry_diary
- Reads 90,091
 - Votes 11,982
 - Parts 17
 
" این مرد، مرده "
... هری لطفا اینو بدون، تمام چیزی که تا ابد میخوام تویی. تو و چشمات که بدون تکون دادن زبونت با من حرف میزدین، تو و حرفات که وقتای ناامیدیم همیشه کنارم بودین، تو و صدات که توی شب بیداریام لالاییم میشدین، تو و دستات - که بی شک شاهکار خلقتن - که مرحمی میشدین برای خستگیای جسم و روحم، من تو رو میخوام هری اما؛ تو خودت خوب میدونی که من همیشه یه ترسو بودم.
من رو ببخش.
دوستدار تو، لویی ویلیام تاملینسون
[ A Larry Stylinson Persian Fanfiction ]
[ Written By : @IWontBeTheOne ]
Copy right © 2017 IWontBeTheOne - larry_diary