زیامام راند اول🌈💦💦💦
121 stories
[AMARILLO]Z.M by __mahdih
__mahdih
  • WpView
    Reads 1,219
  • WpVote
    Votes 232
  • WpPart
    Parts 5
سبزه صورتی زیبا و جوان ولیکن کیست که بینای زیبای او باشد؟ آن جوان طلایی! *** پسر مسلمان جدید در مدرسه las cinas! دانش آموزان مرفه خالی از هر دغدغه شایعات عجیب! چه عاقبتی در پی دارد؟!
Sea's whisper [L.S | Z.M] by Namelessaa
Namelessaa
  • WpView
    Reads 196,195
  • WpVote
    Votes 44,506
  • WpPart
    Parts 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
Bones ‌Are Blue by aidoststories
aidoststories
  • WpView
    Reads 475
  • WpVote
    Votes 100
  • WpPart
    Parts 2
سال 2156، وقتي كه جمعيت دنيا به حد غيرقابل كنترلي زياد شده بود؛ يه شركت آمريكايي بازي اي رو بيرون داد كه ادعا ميكرد قراره دنيا رو تغيير بده. بازي اي كه با تمام VR ها تفاوت داشت. درست توي آوريل 2156 يه نسخه ي اپديت شده از اون بازي بيرون داده شد. " استخوان هاي غمگين" ! قوانين ساده بود: "هیچ وقت به آینه ها نگاه نکن!" [this work contains sexual & murder senses that may be upsetting for some readers] ~ Written by : Aida.M Zayn Malik Fanfiction AU Copyright @aidoststories 2020 ~ Cover by : @callmedonya
stepfather by sheyda_123ziam
sheyda_123ziam
  • WpView
    Reads 89,562
  • WpVote
    Votes 8,873
  • WpPart
    Parts 50
[completed] این استوری عشق بین یه پسر و یه پدر خواندست که باید مخفی بمونه .. ❌🔞صحنه های خشونت آمیز و تجاوز
Daddy by Nil00fr
Nil00fr
  • WpView
    Reads 62,792
  • WpVote
    Votes 6,863
  • WpPart
    Parts 93
من 18 سالمه تو فقط 5 سال ازم بزرگتری چطور میتونی بابام بشی؟ Cover by: @_exentric_
Real punch [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 21,336
  • WpVote
    Votes 2,914
  • WpPart
    Parts 20
داستان لرييه و زيام هم داره هری- قرار نیست فرار کنم... محمد از تک خنده مرد روبروش جا خورد ولی اسلحه ای که بطرفش نشونه رفته بود اجازه هیچ کاری رو نمیداد.. هری زیرچشمی پسر بچه ای که رو تخت نشسته بود و چشمای درشتشو بهشون دوخته بود رو نگاه کرد.. هری- لویی چشماتو ببند.. محمد- میخوای چه غلطی بکنی؟ باتوم حرومزاده؟ بسته شدن چشماش با شلیک گلوله همزمان شد.. هری- جونتو.. ملافه رو از رو تخت چنگ زد و رو مرد انداخت و سمت تخت برگشت و بچه رو بغل کرد.. هری- متاسفم.. متاسفم نباید میذاشتم اینطوری بشه.. بچه دستاشو از رو صورتش برداشت و از صداش اونو شناخت... دستاشو دورش حلقه کرد و به هق هق افتاد.. لویی- تو اومدی... تو اومدی.. ترسیدم هیچوقت نیای...ترسیدم ولم کنی.. هری- هیچوقت ولت نمیکنم...
ملکه مذکر👑 by panizigirl
panizigirl
  • WpView
    Reads 1,493
  • WpVote
    Votes 96
  • WpPart
    Parts 4
کشور بزرگ گوریا تنها یک شاهدخت زیبا دارد درحالی که شاهدخت برادر دوقلویی دارد که کاملا شبیه به اوست ولی کسی از وجودش خبر ندارد! شاه اویی قول ازدواج دخترش را با ولیعهد کشور وستروس داده درحالی که شاهدخت از محافظ جوانش باردار است پس شاه مجبور میشود پسرش را که هیچ علاقه ای به اوندارد به جای شاهدخت به کشور وستروس بفرستد و ..... 🖊فاطمه افکاری
Noctuary *ziam**persian* by pariaaaaa
pariaaaaa
  • WpView
    Reads 548
  • WpVote
    Votes 110
  • WpPart
    Parts 7
We ignore truths for a temporary happiness.
PROFESSOR PAYNE[ZIAM][persian translation] by _kimiamalik_
_kimiamalik_
  • WpView
    Reads 7,704
  • WpVote
    Votes 633
  • WpPart
    Parts 5
"اوه خیلی کارها هست که دلم میخواد باهات بکنم زین ، خیلی کارها....." لیام لبخند زد و به زین نزدیک شد ، لب هاش روی گوش زین کشیده میشدن ، زین لب پایینش رو گاز میگرفت تا ناله هاش رو توی گلوش خفه کنه "و اگر میخوای که بفهمی فقط کافیه ی قرارداد کوچولو رو امضا کنی" warning : bdsm , kinky 🔥✨ written by : khristina translate by : _kimiamalik_ (me)
Book Smut [ L.S / Z.M ] by Crz_K2
Crz_K2
  • WpView
    Reads 5,376
  • WpVote
    Votes 306
  • WpPart
    Parts 1
Larry & Ziam "اسمات... کاملا معصومانه ؛)🍑🍆" [ از همه نوعی اینجا داریم! ] اما... 💙💚 فقط لری، فقط زیام 💛❤ روند آپ : هر زمان که هر پارت اسمات به شرط برسه، چپتر بعدی فوراً و بلافاصله گذاشته میشه ؛) _K2