° F A B U L O U S H A R R Y S T Y L E S °
10 stories
Play by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 22,708
  • WpVote
    Votes 2,217
  • WpPart
    Parts 18
" گربه كوچولو فقط كافيه دكمه ي پلي رو فشار بدي و بعدش همه چيو متوجه ميشي" -اچ (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @A_Long_Way_Down Translated By: @curlybaran & _pawn_
Dilemma [h.s] by mobinaaw
mobinaaw
  • WpView
    Reads 59,932
  • WpVote
    Votes 7,266
  • WpPart
    Parts 48
از خودت بیرون بیا. برگرد. بهش نگاه کن. ترسناکه، نیست؟
Blowing Mind (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 40,941
  • WpVote
    Votes 4,826
  • WpPart
    Parts 14
❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.
Wide Eyed [L.S] by Partow_kh
Partow_kh
  • WpView
    Reads 18,582
  • WpVote
    Votes 3,229
  • WpPart
    Parts 24
یه نقطه‌ای از بزرگ شدن هست که توش آدما هیچ ذوقی ندارن و هیچ‌چیزی به وجدشون نمیاره. امیدوارم تو هیچ‌وقت بزرگ نشی، همسایه‌ی کوچولو.
Daddy Issues || h.s by CbawStyles
CbawStyles
  • WpView
    Reads 8,217
  • WpVote
    Votes 1,015
  • WpPart
    Parts 14
اگه میخواستی توی اتاق رختکن یا دستشویی دخترا به اسمش اشاره کنی ، همیشه همون نگاه و نیشخند تکراری رو میگرفتی که بقیه به سمتت پرتاب میکردن ؛ چون اون یه افسانه‌ی شهری بود. بعضی از مردم وقتی میخواستن راجبه اینکه دوران نوجوونی چقد خوبه پز بدن به خواهر و برادرای کوچیک ترشون راجبه اون میگفتن. جزئیات و آخر داستان همیشه عوض میشدن ؛ ولی نتیجه‌ی داستان همیشه این بود که : " دختره یه سری مشکلات جدی با باباش داشت " [ Persian Translation ] Highest Rank : 1 in Teen Fiction
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 163,170
  • WpVote
    Votes 16,400
  • WpPart
    Parts 18
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.
I sleep naked(persian translation) by larents_fanfics
larents_fanfics
  • WpView
    Reads 38,784
  • WpVote
    Votes 4,008
  • WpPart
    Parts 20
the phone booth ➳ h.s. (persian translation) by ohmahreyeah
ohmahreyeah
  • WpView
    Reads 3,201
  • WpVote
    Votes 566
  • WpPart
    Parts 10
روح تنهایی که خودش رو توی باجه تلفن حبس میکنه و شروع میکنه به زنگ زدن به خواهر دوقلوی دوست دختر مرده اش.
disorder ➳ h.s. (persian translation) by ohmahreyeah
ohmahreyeah
  • WpView
    Reads 4,542
  • WpVote
    Votes 697
  • WpPart
    Parts 16
" من با بیماری روانیم یا نقص هام توصیف نشدم بلکه با جوری که زنده موندم و پیروز شدم توصیف شدم "