+چند وقته تو آموزشی ای؟؟
-سه ماه!
یه پک به رول ویدش زد
+از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟
-نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری!
+ما؟
-آره دیگه دوست دخترم حامله است!!
#1 in fanfiction
---------
Start : 28 jan 2018
Compelet: 19 july 2018
A concert changed her life. Suni just wanted to meet her favourite idols but it ended as something much more than that. The biggest problem? She remembered. She remembered and didn't have a choice but to become Monsta X's new toy. [COMPLETED] Cover created by: useless_leprechaun
Highest ranking : #1 in fanfiction
For more than four continuous months
-داری محدودم میکنی!
+نه... فقط دارم عاشقت میکنم.
-نمیخوامش!
+دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
زین: دیکمو ساک بزن مرد
زین: اما با این حال منظوری ندارم داداش
{ جایی که زین و لیام بهترین دوستای هم دیگه ن اما کارایی میکنن که دوستا نمیکنن }
{کتاب عکس داره و باید آنلاین خونده بشه}
Translated by : @IWontBeTheOne & @_blueshift
جایی که لیام عاشق پسری با موهای صورتی و تاج گل میشه،
همه چیز عالی پیش میره تا اینکه گلها پژمرده میشن،
درست مثل اون پسر.
Highest rank : 2 in short story 🧚🏿♀️
'Persian Translation'
Original story by @ziamstunes
[COMPLETED]
*لیام من میترسم...
تو عاشق کدومشونی؟
اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟
یا...
اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟
+اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟