1d Girl
35 stories
The Teacher | Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 89,359
  • WpVote
    Votes 6,865
  • WpPart
    Parts 18
[ C O M P L E T E D ] مکنزی میلر یه دختر نوجوون عادی بود ولی همه ی اینا مربوط به قبل از آشناییش با معلم جدید و جذابش، هری استایلزه. اونا مستقیما وارد یه رابطه شدن که مناسب یه دانش آموز و معلم نبود... آیا احساساتی که نسبت به همدیگه دارن به اندازه کافی قوی هست تا بتونه بر اتفاقاتی که براشون می افته غلبه کنه؟؟ #60 in Persian FanFiction [ Persian Translation ] (Harry Styles AU) © 2014, alyloves1direction ❌داستان خصوصيه ، قبل از خوندن پيج رو فالو كنيد❌
DARK | Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 164,208
  • WpVote
    Votes 10,563
  • WpPart
    Parts 75
[كتاب اول] اون پسر فكر ميكرد كه اون دختر هم مثل بقيه دخترهاست . اون دختر هم فكر ميكرد كه اون پسر بدترين كابوسشه. اما اختلاف ها باعث نزديك شدن ميشن. قسمت هاى تاريك پيدا ميشن ، و دوباره عاشق شدن ياد گرفته ميشه. ايا اون دختر ميتونه به اون پسر دست پيدا كنه؟ ايا اون پسر ميتونه گارد هاى خودش رو پايين نگه داره. خودتون ببينيد چه اتفاقى مى افته وقتى تاريكى و روشنايى با هم تركيب ميشن. [کتاب دوم] knockout در ادامه ی همین کتاب... [Persian Translation] (Harry Styles AU) copyright all rights reserved @han_rawr
Anonym by dibahs
dibahs
  • WpView
    Reads 37,688
  • WpVote
    Votes 3,468
  • WpPart
    Parts 30
«آب گرم نميشود ، اگر و تنها اگر ظرف گرم شود. قاتل پيدا نميشود اگر و تنها اگر شناسايي شود» Harry Styles Fan Fiction Copyright © 2020 dibahs [Cover by Kimiyamd]
Office (Sequel to Boss) |‌ Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 52,629
  • WpVote
    Votes 4,002
  • WpPart
    Parts 22
[ C O M P L E T E D ] "من نمیخوام دوباره ببینمش." اینا کلماتی بودن که مالوری وقتی توی هواپیما به مقصد آمریکا نشسته بود، می گفت. البته که هیچ چیز اون طور که من می خواستم، اتفاق نیفتاد. دو سال بعد، توی کلابی که خودم توش بودم پیداش کردم، در حالیکه توی دستشویی دخترا با یه دختر مو قرمز داشتن همدیگه رو به طرز وحشتناکی میبوسیدن. عالیه. [Persian Translation] (Harry Styles AU) All Rights Reserved @slypydog Translated By: @aryanashp2002 Amazing cover by : @IWontBeTheOne
Roommates(Persian Translation) by pardis_bartra
pardis_bartra
  • WpView
    Reads 105,262
  • WpVote
    Votes 10,243
  • WpPart
    Parts 29
چیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .
Fake by fatemed21
fatemed21
  • WpView
    Reads 134,860
  • WpVote
    Votes 12,684
  • WpPart
    Parts 48
همه چیز قرار نیست طبق برنامه پیش بره در حال ویرایش (بعضی پارت‌ها تغییرات خیلی جزئی و غیرضروری دارن)
(شاهزاده دزد دریایی (لویی تاملینسون by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 129,858
  • WpVote
    Votes 14,781
  • WpPart
    Parts 69
لیلین شِی، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط لویی تاملینسون، بدنام ترین دزد دریایی معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. در ضمن داستان مطالب بالای 18 سال داره...با اطلاع بخونید لطفا اگه خوشتون اومد داستانو به دوستاتونم معرفی کنید تا همینجا بخونن...ممنون
Sniper | Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 77,167
  • WpVote
    Votes 6,613
  • WpPart
    Parts 60
[ C O M P L E T E D ] مورین؛ دختری جنگنده، جنگجویی در مبارزه با زندگی... دختری که بعد از همه ی دردهای زندگیش تو روی اون لبخند میزنه و میگه: "فقط همین؟ دیگه چی تو چنته داری؟!" هری؛ پسر مغرور و مهربونی که مورین انتقام زندگی رو ازش میگیره و هری... "ميدونی چيه هری؟!؟ تو فقط ميتونی يه احمق ساده لوح زودباور باشی...." (Harry Styles Au) © All Rights Reserved @ff_sniper_1d #24 in Persian FanFiction
Lipstick [H.S] | Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 6,663
  • WpVote
    Votes 575
  • WpPart
    Parts 13
"شاید من باید خودمو بیشتر شبیهش می کردم " اون برای قلب عشقش رقابت میکنه حتی وقتی می فهمه اون به یه نفر دیگه فکر میکنه. ( Harry Styles AU ) [ Persian Translation] © All Right Reserved @styonces
No Control (Harry Styles FF) by sharrytime
sharrytime
  • WpView
    Reads 47,467
  • WpVote
    Votes 5,934
  • WpPart
    Parts 52
کابوسی که هیچوقت ازش رها نمیشی.. ⚜شیطان داره بهم نزدیک میشه.. نزدیک و نزدیک تر.. درحالیکه داشتم از درون ذوب میشدم، آرامشی انگشتامو لمس کرد. سرمو به سمتش که درست کنارم نشسته بود، چرخوندم. با اون چشمای زمردینش بهم خیره شده بود و لبخند دلنشینی به لب داشت. به لب هاش خیره شدم که داشت میگفت: ما تو این کابوس تنها نیستیم." دستاشو تو دستام فشردم تا بیشتر آرامش بگیرم. و حالا شیطان.. درست مقابلمه..⚜ 🌟By Shamimeh A Covered by @elnazml