mogier's Reading List
14 stories
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 702,595
  • WpVote
    Votes 94,447
  • WpPart
    Parts 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
But I'm a boy {Mpreg} [ Persian Translation ] by ff_translation
ff_translation
  • WpView
    Reads 118,198
  • WpVote
    Votes 13,306
  • WpPart
    Parts 28
"تبریک میگم اقای استایلز، شما حامله این!" "اما من پسرم!" "خب درسته... نه، نه از نظر تکنیکی" Written by @throughthedark97
funny moments by fatemeh91
fatemeh91
  • WpView
    Reads 2,081
  • WpVote
    Votes 208
  • WpPart
    Parts 7
لحظه هاي خنده دار واندي . من يك سري عكسايه خنده دار كه بعضي هاش كار خودمه و بعضي هاش مال من نيست . شايدم همراهش يك سري امجين خنده دار گذاشتم . خوب ميدوستمتون
FUNNY TWEETS by SSSStory
SSSStory
  • WpView
    Reads 63,100
  • WpVote
    Votes 8,671
  • WpPart
    Parts 40
توییت هایی که باعث میشن از ته دل بخندی!
Sin (persian translation) by larry_fanfic_iran
larry_fanfic_iran
  • WpView
    Reads 367,875
  • WpVote
    Votes 51,836
  • WpPart
    Parts 58
گى بودن گناهه. تتو كردن گناهه. سكس داشتن قبل از ازدواج گناهه. بودن با لويى گناهه، هرى اينو ميدونه. اون ميدونه بودن با اون مرد مخالف هر چيزيه كه اون باور داره. اما حتى اگر اون مذهبيه ولی هنوزم كنجكاوه. *** *this book is translate by page and its not allowed to copy*
Brother/L.S by Farrouis
Farrouis
  • WpView
    Reads 35,320
  • WpVote
    Votes 4,030
  • WpPart
    Parts 22
من عاشق برادر ناتنیم شدم. این از همون اول شروع شد. وقتی چشم هام به چشم های سبزش برخورد کرد.
The Game Is On(L.S) by hlilaaaaa
hlilaaaaa
  • WpView
    Reads 64,328
  • WpVote
    Votes 8,506
  • WpPart
    Parts 41
لویی پسر ساده روستایی که با هزار امید برای ادامه تحصیل به شهر میاد و به بهترین دانشگاه شهر دعوت میشه اما هری!کسیه که فقط برای اثبات شخصیت خودش به دوستاش لویی رو بازی میده!
my angel by MakeRainbow
MakeRainbow
  • WpView
    Reads 8,388
  • WpVote
    Votes 1,545
  • WpPart
    Parts 6
تو دنیای سیاه و سفید یه پسر فلج یه پسر با صدایی به رنگ سبز پیداش میشه و میشه فرشته ی اون پسر فلج
The Story of angels and vampires  by _shwydwx
_shwydwx
  • WpView
    Reads 2,564
  • WpVote
    Votes 385
  • WpPart
    Parts 7
از وقتی که قومی وحشی از بُعدی دیگه به دیگر به زمین اومدن که اسم خودشون رو انسان گذاشتن ،دیگر خوناشان ها جایی برای خود نداشتن ،انسانها از طریق وسایلی که مربوط به بُعد خودشونه اونا رو میکشن یا اینکه با اتیش اون ها رو از بین می بردن،این رو از وقتی فهمیدن که فرشته ها به حالت خلصه میرفتن و وجود درونیشون رو برای حفاظت از خود نشون میدادن(آتش)،که البته تمام فرشته ها به آن مقام بالا نرسیده‌اند. و البته توضیحی در باره روابط ادم ها و فرشته ها،ادمها به فرشته ها ازار نمیرسوندن بلکه احترام هم میزاشتن بخاطر نیازشون.این وسط،فقد خوناشام ها بودن که دشمن بودن. هم دشمن انسان ها هم دشمن فرشتگان.