همه چي توش هس😐😅
112 stories
missing(z.m) by sabafd
sabafd
  • WpView
    Reads 2,409
  • WpVote
    Votes 293
  • WpPart
    Parts 9
همه ی ما از یاد می ریم،از بین می ریم،یه سری هامون رو می سوزنن و یه سری های دیگه مون رو به خاک سرد می سپارن،ولی من رو هر شب به خاک می سپارن و صبح ها رو برای باز کردن چشمام به آتیش می کشن برای همین فرار کردم...و فکر کنم گم شدم
the colors of my feels by sarinahoseinimoghdm
sarinahoseinimoghdm
  • WpView
    Reads 12,243
  • WpVote
    Votes 1,967
  • WpPart
    Parts 52
من پا برهنه به دنبال رویاهام در تاریک ترین نقاط زندگی دویدم.وقتی به خودم اومدم که لبه پرتگاه بودم.من به ارزو هام رسیده بودم.اماده دیدن جهنم بودم.ولی عشق توی دفتر سرنوشت من جایی نداشت.انگار کسی چیزی رو غلط گیر گرفته بود و عشق رو بهش اضافه کرده بود.پس همه چی بهم ریخت. فک میکنین چی میشه اگه در مرده ترین لحظات زندگیم بیشتر از همیشه زنده باشم؟ WARNING: SEXUAL CONTECTS
lover killer ( Z . M ) by iranian_fanfiction
iranian_fanfiction
  • WpView
    Reads 23,811
  • WpVote
    Votes 2,219
  • WpPart
    Parts 43
-کارشو تموم کن نمی تونم -چرا ؟ چون اسیر اون چشمای کریستالی شدم
Dominant 2 (Harry Styles) by ziallbeauty
ziallbeauty
  • WpView
    Reads 1,094,864
  • WpVote
    Votes 38,831
  • WpPart
    Parts 23
The contract that once bid them together was now torn to shreds and now everything is becoming surreal for the both of them. Can they handle it?
Dominant (Harry Styles) by ziallbeauty
ziallbeauty
  • WpView
    Reads 11,357,112
  • WpVote
    Votes 208,966
  • WpPart
    Parts 87
She looked down at the contract in front of her, thinking of only one thing: She wanted to be with him, no matter what it took. "I'll sign it." *WARNING* - Contains many, many sex scenes, curse words, and BDSM relationship.
Blowing Mind (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 40,939
  • WpVote
    Votes 4,826
  • WpPart
    Parts 14
❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 702,494
  • WpVote
    Votes 94,447
  • WpPart
    Parts 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
Stockholm Syndrome by Gypsywritingby
Gypsywritingby
  • WpView
    Reads 18,173
  • WpVote
    Votes 1,775
  • WpPart
    Parts 36
بعضی وقتها پایان ماجرا تازه شروع داستانه :) 5/5 همه پسرها نقش اصلین?
Upstairs by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 114,768
  • WpVote
    Votes 15,132
  • WpPart
    Parts 50
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در دیدم! ...که وحشت‌زده به من خیره شده!!! A Niall Horan Fanfiction
Force And Hate(L.S/BDSM) by nitara70
nitara70
  • WpView
    Reads 683,667
  • WpVote
    Votes 53,344
  • WpPart
    Parts 87
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.