ziam:))
zahra_sh_
19 stories
WpFacebookWpXTwitterWpPinterestWpTumblr
Sea's whisper [L.S | Z.M] by Namelessaa
Sea's whisper [L.S | Z.M]
Namelessaa
  • WpView
    Reads 195,776
  • WpVote
    Votes 44,505
  • WpPart
    Parts 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
+9 more
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED by mayda_fanfic
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 359,183
  • WpVote
    Votes 59,368
  • WpPart
    Parts 79
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
+12 more
●"Court Piece"●[ziaam] by sevda_oll
●"Court Piece"●[ziaam]
sevda_oll
  • WpView
    Reads 55,816
  • WpVote
    Votes 7,842
  • WpPart
    Parts 50
من برادرمو کشتم تا فقط عشقمو از چنگش در بیارم 🏳 مثله یه بازیِ حکم بهش نگاه کن ما حتی برادرم باشیم باز رقیبِ همیم باید همو زمین بزنیم
+3 more
SalvA ( Ziam FanFiction ) by nila95niloo
SalvA ( Ziam FanFiction )
nila95niloo
  • WpView
    Reads 17,509
  • WpVote
    Votes 1,983
  • WpPart
    Parts 29
این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دامادش شروع شد... #درد با تجاوز و بیرون کشیدن قلب تپنده ی تازه عروسش شروع شد... #درد با تحویل گرفتن بدن بی سر پدر و دومین برادرش شروع شد... #درد با گم شدن تنها برادر باقیمانده اش تو جنگ شروع شد... #درد با شکافتن شکم مادرش و در آوردن کوچکترین فرد خانواده اش، شروع شد... #درد با نگاه های بی شرمانه ی افرادی که خودشون رو مسلمون خطاب می کردن، شروع شد... #درد با فروختن دخترک ۱۳ساله ی داستان به يه خارجی پدوفیلی شروع شد... به زندگی دردناک "سَلْوا" سلام کنید... بله، درست خوندید، اما توی توضیحات یا اسم داستان اشتباهی نشده، این يه فن فیکشن با شیپ زیامه، اما با کمی چاشنی حقیقت...
+10 more
Entertainer [Z.M] (mpreg) by Partow_kh
Entertainer [Z.M] (mpreg)
Partow_kh
  • WpView
    Reads 195,414
  • WpVote
    Votes 26,547
  • WpPart
    Parts 55
من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!
+3 more
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 701,155
  • WpVote
    Votes 94,445
  • WpPart
    Parts 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
+12 more
light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 395,962
  • WpVote
    Votes 44,436
  • WpPart
    Parts 84
Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه
+9 more
~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED] by ziam_ir
~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]
ziam_ir
  • WpView
    Reads 182,940
  • WpVote
    Votes 20,067
  • WpPart
    Parts 62
ليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!
+8 more
Miserable [ziam] {• completed •}✔ by Free_LGBT
Miserable [ziam] {• completed •}✔
Free_LGBT
  • WpView
    Reads 135,500
  • WpVote
    Votes 16,997
  • WpPart
    Parts 40
+اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت بار زندگیش بشه؟ خب البته... بدبختی اسم وسط زینه... فک نکنم به این راحتیا ولش کنه... ___________ یه داستان کاملا متفاوت! #Zouis #Ziam نوشته شده توسط: @kay-rh {• completed •}✔
+8 more
feel me 2 by ziam_ir
feel me 2
ziam_ir
  • WpView
    Reads 111,798
  • WpVote
    Votes 10,249
  • WpPart
    Parts 58
@SAaraah __1995
+3 more