Club(Harry Styles)
دوست داشتن احتمالاً بهترین شکل مالکیت است...اما مالکیت بدترین شکل دوست داشتن ! Written by @Theshki
دوست داشتن احتمالاً بهترین شکل مالکیت است...اما مالکیت بدترین شکل دوست داشتن ! Written by @Theshki
اکادمی وُرتینگتون؛یکی از با اعتبار ترین اکادمی در کل انگلستان. خب این همچنین ب اکادمی سکس هم معروفه چون وقتی یه بار وارد شدین باید سکس داشته باشین ...با یه دانش اموز بزرگتر ، دانش اموز کوچیک تر یا حتی یه معلم. یه بار کساندرا رز ءِ زیبا و پاک وارد راهرو میشه دخترا پسرا و حتی معلما ازش ازش خوششون میاد ... خب،از پاکیش...
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
چیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .
النا یه دختر سوم دبیرستانیه،خانوادش جزوه طبقه متوسط جامعه هستند ولی اون مرتکب اشتباهاتی میشه و برایه جبارانش دست به کارایی میزنه ولی اون نمیتونه از پس این اشتباه بر بیاد کاراش رو میشن اون بی پناه میشه و به مردی(هری استایلز)که رو برگردونده دوباره رو میاره و برای بار دوم بهش اعتماد میکنه ولی اون مرد دوباره دل اون رو میش...
چیکار میکنی اگه خودت رو توی یه بازی پیدا کنی؟ ولی نه هر بازی ای... یه بازی از عشق. و، نمیتونی کدوم یکی رو انتخاب کنی تا برنده بشی! داستان راجب کتی هست. اون یه دختر جدیده. باهوش، زیبا و بی خیال. اون استعداد خودش رو توی موسیقی دید. کتی و مادرش خیلی جا به جا میشدن. و کتی مشتاق بود که توی انگلستان زندگی کنه. ولی اون خودش...
پنج تا پسره هیفده ساله که بعد از دست دادن پدر مادرشون تصمیم به زندگی با هم گرفتن و میخوان زندگی عادی خودشون رو داشته باشن اما زندگی هیچ وقت عادی نمی مونه زندگی اونها وقتی تغییر میکنه که توی یکی از روزهای پاییزی در خونشون به صدا در میاد پشت در.........
اسم من مارسله. یک درسخون بی عرضه. یک شاعر. یک نوجوون بازنده. تو فکر می کنی من واقعی رو می شناسی، ولی اینطور نیست. من آرزو می کردم واقعیت من رو می دیدی، ولی هیچکس تا حالا به اندازه ی کافی اهمیت نداده تا بشناسم. تا زمانی که اون اومد. این فن فیکشن صرفا ترجمست و تمام حقوقش به نویسنده ی محترمش تعلق داره. (اسمایل لایک نایل)
:همونطور كه تو تاريكي نشسته بود ،پك عميقي به سيگارش زد و بي مقدمه گفت تو شبيه برفي - خوشگل و سرد
چی میشه عاشق شی درحالی که چهره ی عشقت رو ندیدی؟ (شامل بعضی از صحنه های جنسی اگر با این جور جیزا مشکل دارید فف و کنار بزارید)
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
[Completed] داستان درمورد یه دختر ۱۷ ساله به اسم کلویی هست که بعد از روبرو شدن با یکی از پسرای مدرسه و وابسته شدن بهش زندگیش به خطر میوفته و...
He never knew life could be this way, but truly if he did, he wouldn't have cared. He cared about nothing, not even himself until her. Before her, he was empty/ Before her he knew nothing of joy or completion, and this is his journey to his life After her.