larry💚💙
57 stories
To the ends of the earth~L.S [Completed] by blueheartedme_
blueheartedme_
  • WpView
    Reads 62,237
  • WpVote
    Votes 7,967
  • WpPart
    Parts 21
"تا آخرِ دنیا دنبالم میکنی؟ اونجا جهانی وجود داره که فقط برای چشم های ما ساخته شده..." Persian translation
Here you are  [z.m_l.s] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 128,616
  • WpVote
    Votes 16,623
  • WpPart
    Parts 53
محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..
Broken Repair  (L.S) by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 29,318
  • WpVote
    Votes 4,572
  • WpPart
    Parts 25
لویی به همراه دوستش مایکل تو لندن زندگی میکنه. اون خودشه، و خودش کاملا پرسروصدا و پر هیجان ، پررو و بامزس... و به این اشاره کردم که اون گی ه؟ یه عالمه تتو داره و زیاد فحش میده. لویی بخاطر یه رابطه ای که خیلی بد تموم شده، با مشکلاتش سر و کله میزنه. ولی چه اتفاقی میوفته وقتی مایکل با پسرای وان‌دایرکشن دوست میشه، و اونارو به آپارتمانشون میاره؟ Persian Translation The original story belongs to @pretzelsncake
Calendar! |L.S| by Tarane28
Tarane28
  • WpView
    Reads 29,852
  • WpVote
    Votes 5,905
  • WpPart
    Parts 17
جایی که لویی به طور یواشکی، عاشق یکی از هم کلاسی هاشه. و از روزی که اون رو برای اولین بار دیده، روز های سپری شده ی روی روزشمارش رو با خودکار سبز رنگ خط می‌زنه. ______ -دوستت دارم لو. آوای خارج شدن این سه تا کلمه از بین بوسیدنی ترین عضو صورتت، باعث میشه احساس کنم ضربان قلبم زیر سرِ تو در حال اوج گرفتنه. حتی اگه در این لحظه قلب من از حرکت بایسته، من به شکل یک روح میون پیچش موج های موهای نه چندان کوتاهت زمزمه میکنم: من هم دوستت دارم. 《برشی از متن داستان》 .Larry stylinson.
Say Something~L.S [Completed] by gisustylinson
gisustylinson
  • WpView
    Reads 127,383
  • WpVote
    Votes 17,838
  • WpPart
    Parts 40
"یه چیزی بگو...دارم ازت دست میکشم... من فردِ خاصِ زندگیت میشم، اگر تو ازم بخوای... هر جایی بری من دنبالت خواهم اومد... یه چیزی بگو... دارم ازت ناامید میشم..." say something I'm giving up on you... Translator : @blueheartedme_
100 voicemails *completed* [L.S] by blueanditshades
blueanditshades
  • WpView
    Reads 43,884
  • WpVote
    Votes 11,320
  • WpPart
    Parts 106
"امشب میای پارتی؟هممون منتظرتیم" کدوم پارتی؟ با اخم ویس بعدی رو پلی کردم. این یکی هم از طرف همون پسر بود. راستش، همه ی اون صدتا ویس میل از طرف اون بودن. _____ "تازه اخبارو شنیدم." "ببخشید، یادم نیست کی اون عکسارو گرفتم..." "تو باید برگردی،باشه؟" ⸙⸙⸙ #3 shortstory #20 harry 5th February 2021
Accidentally Mated (L.S)  by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 44,729
  • WpVote
    Votes 7,042
  • WpPart
    Parts 29
لویی تازه به سن 24 سالگی رسیده و خیلی یهویی به امگا تبدیل شده. ظاهرش کاملا تغییر کرده، حتی اخلاقش هم کمی تفاوت پیدا کرده. هری یه آلفاعه و دیدن لویی به عنوان یه امگا از همون اول گیجش میکنه. اون بوی فوق‌العاده‌ای میده، خیلی خوشگله، اما هری استریته. همچنین لویی هم استریته، خب... حداقل این چیزیه که اون فکر میکنه. اوضاع خیلی عجیب و غریب میشه وقتی که هری بطور ناگهانی لویی رو میت میکنه و همه چی عوض میشه. اوضاع بهتر میشه، یا بدتر؟ *تمامی چپتر ها از دید هری هستن Persian Translation The original story belongs to @pretzelsncake *-*
Son of the Nun(L.S) by Tommomm858
Tommomm858
  • WpView
    Reads 31,533
  • WpVote
    Votes 4,206
  • WpPart
    Parts 24
gay love,Romance,Horror شما هم فکر میکنین توی شهر کوچیکتون،هیچ اتفاقی نمیوفته؟فکر میکنین همرو میشناسین و روز ها همونجوری که فکر میکنین شب میشه؟ فقط یه لحظه تصور کنین،چشم هاتون رو ببندید و تصورش کنید،اگه شیر فروش محلتون اونی که فکر میکنید نباشه،راننده تاکسیی که اکثر اوقات سوارش میشید، اونی نباشه که نشون میده.رادیویی که هر روز صبح توی ماشین گوش میدین،یه مشت مزخرف برای گول زدنتون سر هم کنه چی؟ اگه توی یه توهم زندگی کنین چی؟.. Cover:DarwinLand
the moon[L.S] by 1dfansir
1dfansir
  • WpView
    Reads 45,252
  • WpVote
    Votes 6,381
  • WpPart
    Parts 40
گاهی اوقات بعضی ها فقط متولد میشن تا میزبان تاریکی محض باشن... میزبان شیطان... زندگی... اون به هیچ وجه چیزی که توی قصه‌ی پری ها تعریف میشه نیست... زندگی واقعی اینجاست... بین هرم سرد نفس هاش... بین این بازوهایه امن و بی احساس... بین این لب هایه سردو شیطانی... بین تاریکی ای که خنجر انعکاسش با بیرحمی در قلب همه فرو میره و همه رو در خودش حل میکنه... و حالا من دارمش... تاریکی دوست داشتنی خودمو... _qazal Larry stylinson L.p
vampire of UK (L.S) by larry_zrxhs_
larry_zrxhs_
  • WpView
    Reads 46,566
  • WpVote
    Votes 6,316
  • WpPart
    Parts 86
کی میدونه ؟؟؟ ... فاصله بی تفاوت بودن تا وابستگی و دوست داشتن فقط یه خط باریکه ... اونا وابسته شدن ... همدیگرو دوست داشتن ... انسان و خون اشام ..... قانون مرگ رو نادیده گرفتن ... بهش اهمیتی ندادن ... اهمیتی ندادن به چیزی که بین عشقشون فاصله مینداخت ... انجامش دادن ... حالا اونا عاشق بودن ... خون اشام در برابر خون اشام ... بهم قول دادن که تا ابد کنار همن ... بهم تعهد دادن تا زمان مرگشون ... که قرار نیست هیچ وقت برسه کنارهم بمونن ... اونا قول دادن ولی خیلیا اون بیرون بودن که دوست داشتن این عهد و پیمانی که بینشون بود رو بشکنن ... اما نتونستن ... نتونستن پیوند بینشون رو از بین ببرن ... عشق بینشون رو نابود کنن ... جاودانگیشون رو به اتیش بکشن ... اونا به تمام بدختیا و سختیایی که توی راه عشقشون داشتن دهن کجی کردن ... :) ... عشق ...چیزی نیست که نابود شه .... عشق جاودانه اس ...درست مثه یک خون اشام