Force And Hate(L.S/BDSM)
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.
Highest ranking : #1 in horror استوری های کوتاه ترسناک شاید با شیپ های دوست داشتنی متاسفانه !
شخصیت اصلی داستان یه دختر هجده ساله هست به نام مرلیا سامرز و توی داستان یه اتفاقات هیجان انگیزی براش میوفته که خودتون بخونین..... این داستان از ذهن خودمه شایدم یکم از داستانای دیگه کمک بگیرم در هر حال مرسی از اینکه میخونینش
مقدمه : تا وقتی دنیا رو از یه چشم دیگه نبینی نمی تونی بگی چه شکلیه اما ... این دنیا بیرحمه ... بعضی وقتا اینقدر تورو تنها میکنه که دیگه ازش خسته میشی شخصیت های داستان : زین ، نایل ، هری ، لیام ، لویی ، رزا ، کلارا خلاصه داستان : داستان درباره دختری نوزده ساله به اسم کلارا و رزاست که با پسری اشنا میشن که باعث میشه زن...
Just some clichés. ¯\_(ツ)_/¯ کلیشه های رایج ، قابل پیش بینی و گاهاً دوست داشتنیِ دور و برمون/ برتون/ برشون
"هی واتر بوی" اینها تنها کلماتی بودند که تا الان از هری شنیده بود ، اما همین ها برایش کافی بودند.. هری یه ستاره ی فوتباله و نایل کسی که کنار زمین می شینه اونو از دور تماشا می کنه اون فقط یه پسر آب بیاره... . . . . Persian translation
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...