My Favorites
11 histórias
A Darker Shade of Love de LittleSpoonStyles94
A Darker Shade of Love
LittleSpoonStyles94
  • Leituras 11,675
  • Votos 337
  • Capítulos 6
None
Boys Divisional School of Manners de boybands77
Boys Divisional School of Manners
boybands77
  • Leituras 3,329,458
  • Votos 113,208
  • Capítulos 79
What the fuck is the purpose to a manners school? Not what I was expecting I'll tell you that. {Basically a BDSM school fic. Larry/Niam/Zustin/Ziam/Ziall} Cover made by the amazing @cuddlybabyhaz
Confessions Of A Gay Disney Prince [L.S] *Persian Translation* de Esslarrie
Confessions Of A Gay Disney Prince [L.S] *Persian Translation*
Esslarrie
  • Leituras 13,769
  • Votos 3,847
  • Capítulos 56
" جای شما اینجا نیست، عزیزم، چون هیچ همجنسگرایی تاحالا وجود نداشته و نخواهد داشت. تو فقط عقلتو از دست دادی. اما من نجاتت نمیدم؛ خودت رو نجات بده! " ____________________________________ سلام، این اولین تجربه ی من از نوشتن فن فیکشن تو واتپده و امیدوارم خوشتون بیاد. این داستان در اصل ترجمه هست و نویسنده ی واقعی Jayme Dray هست. ____________________________________ بخش اول《 پرنسس داخل برج 》: چَپتر ۱ تا ۲۲ بخش دوم《 پرنسسی که توانایی پرواز داشت 》 : چپتر ۲۳ تا ۴۹ بخش سوم《 شاه به لاما🦙 تبدیل شد 》: چپتر ۵۰ تا ۶۹ بخش چهارم《 ملکه ی قلب ها ثابت شد 》: چپتر ۷۰ تا ۹۰ بخش پنجم《 شرور با یک دوک 》: چپتر ۹۱ تا ۱۰۰ بخش ششم《 نبرد برای پا ها 》: چپتر ۱۰۱ تا ۱۱۵ بخش هفتم《 اژدها، خر را دوست دارد 》: چپتر ۱۱۶ تا ۱۳۰ ____________________________________ هشدار ❗❗ این داستان شامل صحنه های جنسی، خشونت گرافیکی و سناریو هایی است که میتواند یادآور حمله جنسی باشد. اگر نمیخواین این صحنه هارو بخونین به علامت ⚠️ دقت کنید.
+mais 7
Louten~[L.S] de larry_diary
Louten~[L.S]
larry_diary
  • Leituras 77,609
  • Votos 17,915
  • Capítulos 34
یه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی در کاتونیا خوش آمدید.
Always You [L.S] ~ By Miss X de larry_diary
Always You [L.S] ~ By Miss X
larry_diary
  • Leituras 3,278,924
  • Votos 302,783
  • Capítulos 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Words[L.S] de ghazale7858
Words[L.S]
ghazale7858
  • Leituras 56,260
  • Votos 11,144
  • Capítulos 70
باید از همان اول میفهمیدم که داستان ما عشق نبود.. داستان ما روحی بود که درون زندگی‌مان جریان یافت.. و دست ترسناک مرگ آن روح شیرین را با خود برد.. باید میدانستم که من و تو..عاشق نیستیم.. من و تو زندگی هستیم که درون هم میجوشیم..! ایده:98/1/4 Words have power💚💙
You're my masterpiece [L.s].[completed] de Beti_Tommo
You're my masterpiece [L.s].[completed]
Beti_Tommo
  • Leituras 175,972
  • Votos 25,768
  • Capítulos 32
Larry+a little bit of ziam 👬 Strong language ⛔ Drug using🚫 Smut🔞 #1 in, onedirection لویی از زندگی بیزاره و هری عاشق زندگیه.... یا، داستان نویسنده ای که شیفته یه استریپر میشه و استریپری که عاشق یه نویسنده میشه.
Legionnaire(L.S) [Completed] de mahsaf79
Legionnaire(L.S) [Completed]
mahsaf79
  • Leituras 383,525
  • Votos 50,904
  • Capítulos 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
Broken Demon #2 de larryshadinn
Broken Demon #2
larryshadinn
  • Leituras 185,919
  • Votos 27,534
  • Capítulos 192
تو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی ... . . . بدون اینکه نگاهمو از ماه کامل و نورانی بگیرم یه نفس عمیق کشیدم و از روی سقف به حیاط بزرگ و روشن زیر نور ماه خیره شدم... جنگ تموم شده بود.جفتم و تموم اعضای خانوادم با آرامش خواب بودن و من تمام عضلاتم سنگ شده بود!از وقتی تونستم بفهمم جریان چیه خودمو آماده نگه داشتم...میدونستم هرگز...هرگز نباید شدت گاردمو کم کنم.جنگ تموم شده بود ولی بزرگترین خطری .که میتونست خانوادمو تهدید کنه هنوز اون بیرون بود...یه هیولای شکسته....خودم
Broken Demon #1 de larryshadinn
Broken Demon #1
larryshadinn
  • Leituras 349,741
  • Votos 43,045
  • Capítulos 157
لوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحمتش رو به باد میده و مجبور میشه تو یه پروژه ی جدید باورشو ثابت کنه... "موجودات ماورالطبیعه وجود خارجی ندارن!" یعنی...بیخیال!گرگینه؟خون آشام؟پری دندون؟هنوزم کسی به اینجور چرندیات باور داشت؟ ************************ هری استایلز.قد بلند ،قوی و مقتدر و تو یه کلمه "کامل!" گرگینه ای که همه ازش حساب میبردن و حتی جرات نداشتن مستقیم به چشمهاش نگاه کنن و مشکل اصلی کجا بود؟ اون یه بتای لعنتی بود و برای پیروزی تو جنگی که زیاد باهاش فاصله نداشتن نیاز به یه آلفا داشت،یه آلفای قوی و برای پیدا کردن اون آلفا مجبور بود به حرف یه پیشگوی کثیف اعتماد کنه و بعد چند سال فقط دوتا گزینه براش باقی مونده بود! زین مالیک،از لحاظ بدنی قوی،مقتدر،با یه هاله ی بزرگ و قوی که تمام اطرافیانش رو مجبور میکرد تا ازش حساب ببرن و تو یه جمله "اون میتونه یه آلفای خفن باشه!" و دومین گزینه...لوییس تاملینسون؟ فکر نکنم!