blue_afternoon's Reading List
10 stories
PRIEST || by fafa~ (L.S) by fati_faini
fati_faini
  • WpView
    Reads 1,520
  • WpVote
    Votes 834
  • WpPart
    Parts 6
ناقوص هارو به صدا دربیارید... شیطان بین خودمونه... ENJOY LITTLE CLOUDS☁
داستان های ترسناک کوتاه by mr_paradoxx
mr_paradoxx
  • WpView
    Reads 18,060
  • WpVote
    Votes 2,315
  • WpPart
    Parts 7
اگه معتاد آدرنالین هستین یا از ترشحش لذت میبرین.. اینجا میتونین محرکش رو پیدا کنید :) داستان های ترسناک کوتاه من ترجمه نیستن و نوشته ی خودمن. اگر داستانی ترجمه باشه حتما زیرشون قید میشه.
Dangerous love (L.S) by sahar_mg
sahar_mg
  • WpView
    Reads 2,724
  • WpVote
    Votes 352
  • WpPart
    Parts 4
"بکشش هز" هری با دستای لرزونش تفنگ رو سمت لویی نشونه گرفت... "منتظر چی هستی؟!" "م..من،نمیتونم..." "وات د فاک؟چرا؟!" "چون من،من...من دوسش دارم!؟"
Ocean is your eyes[L.S] by Beti_Tommo
Beti_Tommo
  • WpView
    Reads 12,812
  • WpVote
    Votes 2,222
  • WpPart
    Parts 7
لویی نمیتونست چیزی رو که میبینه باور کنه...یه پسر وحشت زده وسط اون آب شناور بود یه پسر وحشت زده خیلی زیبا که مثل ماهی دم داشت و روی اون رو پولک های براق سبز رنگ پوشونده بود...به همون اندازه که این غیر واقعی و غیر قابل باور و افسانه ایه ،اون درست جلوی چشماشون بود،حقیقی،زیبا و سردرگم ...یه پری دریایی که جلوی دیدگان شوک زده همه اونها داشت وسط آکواریوم شنا میکرد و هیچ راهی وجود نداشت که بشه منکر این حقیقت شد و اهمیتی نداشت چقدر با منطق و شنیده ها و دانایی لویی و بقیه اون دانشمند ها در تضاد و مغایرت باشه... یا... داستان دانشمند جوونی که میخواد بزرگترین کشف دنیای زیست شناسی رو به اقیانوس، ینی خونه اش برگردونه ولی در میونه راه میفهمه خونه اون فقط آغوش خودشه!
Broken Demon #2 by larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Reads 191,038
  • WpVote
    Votes 27,585
  • WpPart
    Parts 192
تو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی ... . . . بدون اینکه نگاهمو از ماه کامل و نورانی بگیرم یه نفس عمیق کشیدم و از روی سقف به حیاط بزرگ و روشن زیر نور ماه خیره شدم... جنگ تموم شده بود.جفتم و تموم اعضای خانوادم با آرامش خواب بودن و من تمام عضلاتم سنگ شده بود!از وقتی تونستم بفهمم جریان چیه خودمو آماده نگه داشتم...میدونستم هرگز...هرگز نباید شدت گاردمو کم کنم.جنگ تموم شده بود ولی بزرگترین خطری .که میتونست خانوادمو تهدید کنه هنوز اون بیرون بود...یه هیولای شکسته....خودم
Look at me [L.S] by barry__s
barry__s
  • WpView
    Reads 187,751
  • WpVote
    Votes 34,975
  • WpPart
    Parts 53
تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed
Mystery love, Mystery life(L.S/Z.M)*ON HOLD* by ZaynEs5
ZaynEs5
  • WpView
    Reads 13,839
  • WpVote
    Votes 2,027
  • WpPart
    Parts 26
وقتی که لویی و زین شاهزاده های گمشدن و سر از یه جزیره در میارن، و چهار تا پسر جوون که توی فانوس دریایی زندگی میکنن اونا رو پیدا میکنن. یا اینکه، پرنس لویی ولیعهد انگلستانه و برعکس برادرش به قوانین و آداب توجهی نمی کنه، در این حین هری یکی از پسراییه که توی فانوس زندگی میکنه و از پرنس لویی متنفره،چرا؟ چون اوتو یاد زندگی قبلیش تو انگلستان میندازه. ولی سرنوشت همیشه کار خودشو میکنه. (Book 1/2) [Larry Stylinson fan fiction]
Blood dance (L.S) by story_1d_larry
story_1d_larry
  • WpView
    Reads 24,728
  • WpVote
    Votes 3,141
  • WpPart
    Parts 18
_ خدای من،تو واقعا میتونی خطرناک باشی. +ممنون. _ برای چی؟ + مردم از شخصیت های خطرناک خوششون میاد. " BLOOD DANCE " "رقصِ خون" .
Haunted (H.S Persian Teranslatoin) by onedirection_iran
onedirection_iran
  • WpView
    Reads 17,174
  • WpVote
    Votes 2,201
  • WpPart
    Parts 38
~وقتی که اون مرد، اونو بگیر و به قطعاتی اندازه ستاره ببر. اون صورتی از بهشت خواهد ساخت که کل عالم عاشق شب خواهند شد و دیگر کسی خورشید شعله ور را نخواهد پرستید.~ _ویلیام شکسپیر ۱۹ ژوئن سال ۱۹۲۴ رو زناگواری برای دهکده ی کوچکی که در چند مایلی لندن قرار داشت بود. یکی از خانواده های محلی ، خانواده استایلز، به‌طرز وحشیانه ای در خانه‌خود به قتل رسیدند. یک شاهد گفته که آن شب دو مرد را دیده که خانه ی استایلز را ترک میکردند، اما آنها هیچوقت پیدا نشدند. بعد از قتل چند نفری خانه را دیدند و ادعا کردند که پسر خانواده ی استایلز را دیده اند.خانه تا ۹۰ سال خالی بود تا زمانی که زوج لانگفورد به همراه دخترشان در یک روز تابستانی به خانه ی استایلز نقل مکان کردند. @rosepetalnovels
Legionnaire(L.S) [Completed] by mahsaf79
mahsaf79
  • WpView
    Reads 387,411
  • WpVote
    Votes 50,977
  • WpPart
    Parts 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"