💛sun flower💛
4 stories
Blinding Lights by xpariax
xpariax
  • WpView
    Reads 391
  • WpVote
    Votes 45
  • WpPart
    Parts 5
21 تیر ماه بود، یا روزی در همان حوالی و گرما. زندگی‌ام برعکس شد و همه چیز فرو ریخت. و چهارده سال بعد خودم را پیدا کردم، با موهای کوتاه، عینک گرد، یک لیوان چایی در دست. بیست و هفت ساله و زندگی نکرده. و من حتی طعم کوچکترین شیطنت و خوشحالی را نچشیده بودم. و این ذره ذره خوردم می‌کرد.
عبارات تأكيدى by moonwalker098
moonwalker098
  • WpView
    Reads 2,100
  • WpVote
    Votes 482
  • WpPart
    Parts 11
stay BEAUTIFUL
The earth by xpariax
xpariax
  • WpView
    Reads 1,437
  • WpVote
    Votes 275
  • WpPart
    Parts 16
خندید. به ریش زندگی. به ریش همه. خندید. گور بابای زندگی! روی این زمین، مرگ حاکم‌ اصلی‌ست! حالا بگو ببینم، بازم ولادت برات با ارزش‌ هست!؟ هه! عزیزم قبرستان مقدسه! باور نمی‌کنی!؟ مگر صدای خنده را نشنیدی!؟
روز نوشت by Anahita_Solot
Anahita_Solot
  • WpView
    Reads 19,570
  • WpVote
    Votes 3,831
  • WpPart
    Parts 120
متن هایی که موقع نوشتنشون یادم رفته با خودم بگم : ((نه!صبر کن!این احمقانه ست.))