ojeni1804's Reading List
15 stories
◦࿇ Darker Than Dark ࿇◦ by MPR_FIC
◦࿇ Darker Than Dark ࿇◦
MPR_FIC
  • Reads 82
  • Votes 12
  • Parts 2
◦࿇EXO VER࿇◦ " موسیقی عجیبیست مرگ... بلند میشی... و اونقدر آروم و نرم میرقصی که دیگه هیچکس... نمیبینتت... " ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► ◦࿇ | Cᴏᴜᴘʟᴇs : #Chanbeak - #KrisHo - #LayHun ◦࿇ | Gᴇɴʀᴇ : Rᴇɴᴀɪssᴀɴᴄᴇ ʜɪsᴛᴏʀɪᴄᴀʟ ғᴀɴᴛᴀsʏ - Sᴍᴜᴛ - Aᴅᴠᴇɴᴛᴜʀᴇ - Hᴀʀᴅ - NC-17 - Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ ﹣ Aɴɢsᴛ ◦࿇ | Nᴏᴠᴇʟɪsᴛ : LuCifer_Mpr | ࿇◦ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► _فیکشن های مرتبط و زیر مجموعه :
AyLa by hedilla1012
AyLa
hedilla1012
  • Reads 15,913
  • Votes 4,248
  • Parts 35
Couple : SeKai. ChanBaek. ChanKai .Genre : Dram. Romance. Fantasy. Smut عروس قبیله شمالی، یک پسر عمو داره، پسر عمویی که نشان شده بود برای برادر گمشده من، نشانی که من به عنوان عروس خودم میخواستم، اون پسر نگاهش مثل خرس سیاهش وحشی هست... من اون خرس وحشی رو میخواستم نه این هاله آبی و ظریف ماه رو...🌙 چنل آپ: SeKaiWorldx
•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇ KING ࿇•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ by MPR_FIC
•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇ KING ࿇•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
MPR_FIC
  • Reads 3,748
  • Votes 729
  • Parts 14
•࿇EXO VER࿇• _"میدونم تو کی هستی...میخوای باهام چیکار کنی تو اتاقت؟" بدن بی جونش فقط کمی تونست خودش رو نگه داره و بعد از شاید فقط پنج ثانیه،به سمت زمین سنگی زیر پاهاشون سقوط کرد...اما فرمانده که میدونست دیر یا زود این اتفاق میفته،خیلی زود گرفتش و از روی زمین بلندش کرد... به سمت در و اتاق خود‌ش راه افتاد و رد نگاه وحشیش رو روی لب هاش نگه داشت.در حالی که احساس میکرد داره کنترل اعصابش رو از دست میده،با پوزخندی کثیف و طعنه آمیز جواب سؤالش رو داد: _"از چیزایی که درمورد من شنیدی و میدونی نترس...زنده نگه داشتن آدما رو هم بلدم..." ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► •࿇ | Main Cᴏᴜᴘʟᴇs : #Chanbeak - #KrisHo - #KaiSoo - #LayHun •࿇ | Sᴜʙ Cᴏᴜᴘʟᴇs : #MarkSon - #YoonMin •࿇ | Gᴇɴʀᴇ : Rᴇɴᴀɪssᴀɴᴄᴇ ʜɪsᴛᴏʀɪᴄᴀʟ ғᴀɴᴛᴀsʏ - Sᴍᴜᴛ - Aᴅᴠᴇɴᴛᴜʀᴇ - Hᴀʀᴅ - NC-17 - Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ ﹣ Aɴɢsᴛ •࿇ | Nᴏᴠᴇʟɪsᴛ : LuCifer_Mpr | ࿇• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► _ سن و تایپ MBTI کرکتر های فیکشن در زمال حال داستان : • پادشاه - کریس : 33 • ENTJ • • پادشاه - چان : 30 • ESTJ • • شاهزاده - سوهو : 19 • INTP • • شاهزاده - دی او : 18 • INFJ • • فرمانده - کای : 30 • INTP-T • • شوالیه - لی : 29 • ESTP • • شوالیه - سهون : 20 • ISTJ • • شوالیه - جکسون : 27 • ENFJ • • جاسوس - بک : 25 • INTJ • • جاسوس - مارک : 26 • ISTP •
𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧 by Haratahug
𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧
Haratahug
  • Reads 194,604
  • Votes 39,980
  • Parts 100
•عنوان | محدودیت •کاپل اصلی | کریسهون، چانهون، کایهون (چانکایریسهون) •کاپل‌های فرعی | بکسوهان، سولی •ژانر | فانتزی [امگاورس]، امپرگ، تریسام(فورسام)، اسمات، انگست •محدوده‌ی سنی | +۱۸ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا ⚠️لطفا در صورت داشتن مشکلات روحی از خوندن این فیک صرف نظر کنین⚠️ •خلاصه در دنیایی که با معضل کمبود امگا مقابله می‌کنه، کُره جنوبی با فاصله از سایر کشورها و با در نظر گرفتن شیوه‌ی متفاوتی قصد داره از این چالش نجات پیدا کنه. شیوه‌ای که کمی از همسایه‌ی هم‌مرزش، کره شمالی، الگوبرداری شده. سهون امگاییه که سال‌ها از اجتماع دور بوده و حتی تولدش به صورت رسمی ثبت نشده تا جزء آمار کشور به حساب نیاد؛ یک فرار ماهیتی! اما سرنوشت چیز دیگه‌ای براش رقم می‌زنه. تقدیری که اطرافش حصار نامرئی می‌کشه و از دنیای امن خودش خارج می‌شه. باید دید می‌تونه بین فشار دیواره‌های محدوده‌ی کوچکش دووم بیاره یا...؟!!
𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 𝐃𝐢𝐚𝐦𝐨𝐧𝐝 by Haratahug
𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 𝐃𝐢𝐚𝐦𝐨𝐧𝐝
Haratahug
  • Reads 72,668
  • Votes 20,986
  • Parts 65
•عنوان | الماس سلطنتی •کاپل‌های اصلی | کایهون، چانبک •کاپل‌های فرعی | کریسهو، [؟؟!!] •ژانر | فانتزی [اُمگاورس، ومپایر]، رُمنس، انگست، اسمات، امپرگ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا •خلاصه: بین فشار جنگ و تاریکی کینه، کودکی متولد شد! جنگی که با پیشگویی تولدش شکل گرفت! عده‌ای معتقد بودن چیزی که از سیاهی زاده شده، دنیا رو به سیاهی می‌کشه! عده‌ای درخشش نهاییش رو می‌دیدن. نوری که از دل تاریکی‌ها می‌تابه! عده‌ای حریصانه برای به دست آوردنش می‌جنگیندن؛ برای کسب درخشش و تاریکیش! اما همه روی یک چیز اتفاق نظر داشتن: ارزشمندی و قدرتش! برای بقای خون، خون‌ها ریخته شد؛ خونی برای محافظت، خونی برای تصاحب! مخفی شده زیر پوسته‌ی سایه‌ها، زاده‌ی سیاهی‌ها، شکننده‌ی تاریکی‌ها؛ یک الماس متولد شد! الماسی تراش خورده و صیقل داده شده؛ سخت و صبور! مقاوم، غیرقابل نفوذ و زندگی بخش! تیز، بُرَنده و کُشَنده! درخششی جاذب، چشمگیر و شکننده! الماسی لایق تاجِ سلطنت!
𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐍𝐨𝐛𝐨𝐝𝐲 by Haratahug
𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐍𝐨𝐛𝐨𝐝𝐲
Haratahug
  • Reads 15,993
  • Votes 4,564
  • Parts 23
•عنوان | مثل هیچکس •کاپل | سکای/کایهون •ژانر | فانتزی [اُمگاورس]، رُمنس، انگست، اسمات •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا •خلاصه توی دنیایی که امگاها ناگزیر به اطاعتن، سرکشی یک نقص محسوب می‌شه! توی دنیایی که آلفا‌ها به تسلطشون مغرورن، همدلی یک ضعف محسوب می‌شه! زمانی که تفاوت یک جرمه و بهاش باید پرداخت بشه، جایی که واژه‌ها و صفت‌ها بی‌رحمانه روح و جسم رو به زنجیر می‌کشن، تقابل یک سرکشی با یک همدلی، دنیای جدیدی خلق می‌کنه! دنیایی که می‌تونی خودت باشی؛ مثل هیچکس!
SECRET by Tedy_88
SECRET
Tedy_88
  • Reads 6,486
  • Votes 1,681
  • Parts 19
عنوان: عنوان: #راز 🤫 #SECRET 👬 کاپل‌ها: سکای، چانبک، [ ؟؟؟ ] 🔍 ژانر: درام، انگست، ر‌‌ُمنس، اسمات ✒ نویسنده: تـــدی 🐻 خلاصه داستان ✍ توی این جامعه پول و قدرت همیشه حرف اول رو میزنن و کسی که این دو رو نداشته باشه هیچی نیست. اما کیم جونگین علاوه بر این دو یک قانون دیگه‌ای هم داره که اکثر آدم‌های اطرافش به خاطر این قانون ازش فرارین. تنها بودن سخته اما جونگین سرسختانه به انضباط کاریش پایبنده و قرار نیست به هیچ کس آسون بگیره. آیا این قوانین تا ابد برای جونگین پایدار می‌مونن؟ یا وجود شخص بی‌خیالی مثل سهون قراره همه چیز رو تغییر بده؟ به هرحال همه‌ی آدم‌ها یک راز برای مخفی کردن از دیگران دارند، ما رازهامون رو از خیلی‌ها پنهان میکنیم، حتی از خودمون...
Messiah River by REDneonlight
Messiah River
REDneonlight
  • Reads 53,163
  • Votes 14,047
  • Parts 51
"هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا ده ساله، آرام و بدون درد؛ که با نظم و به‌ترتیب در نقاط مختلف رودخانه فرستاده شده‌اند. [CHANBAEK × KAIHUN] [Crime × Angst]
Time; YoonMin | Per Translation by StoryTeller_Mia
Time; YoonMin | Per Translation
StoryTeller_Mia
  • Reads 60,443
  • Votes 12,572
  • Parts 38
زمان | Time خلاصه: پارک جیمین ناراحت و تنهاست؛ پارتنری که 15 سال باهم بودن، از نظر احساسی و فیزیکی بعد از سالها سواستفاده و سورفتار اون رو رها کرد و روش اثر بدی گذاشت و باعث شد توی تمام زندگی همچین احساس سنگینی داشته باشه. اون آرزو می کنه یه شانس دیگه برای برگشت به عقب داشته باشه و توی اون زمان که تو دبیرستان بودن؛ دیگه احساسات اون مرد رو نپذیره. یه تصادف، یه تغییر، یه شانس.. وقتی جیمین با یه ماشین تصادف میکنه و به سمت مرگش ته یه دریاچه ی یخ زده می بره جیمین میدونه که قرار بمیره اما با اینکه فقط 30 سالشه از این رفتنش خوشحاله. هرچند، مرگ نقشه دیگه ای برای این مرد داره. مرگ به جیمین پیشنهادی رو میده که همیشه می خواسته. یه شانس دوم. تنها نکته ای که وجود داره اینکه اون دوباره تو 30 سالگی، همین روزی که کشته شده؛ خواهد مرد اما تو این زمان به سن 15 سالگیش برمیگرده تا زندگیش رو دوباره شروع کنه. جیمین هم با اشتیاق و بدون توجه به عواقب این تصمیم قبول میکنه. چه اتفاقی میوفته وقتی همین قدم، تمام دنیاش رو تغییر بده. چه اتفاقی میوفته وقتی به خودش اجازه میده که با نوجوون پردردسر و تنهایی که سال ها قبل به خاطر ترس ازش کناره گرفته رو به روشه و اون رو بپذیره. چه اتفاقی میوفته اگه اون چیزی که قلبش این همه سال نداشته رو (عشق)،
👑Crown🎋Krisho♡Vkook by symphonyfic
👑Crown🎋Krisho♡Vkook
symphonyfic
  • Reads 4,322
  • Votes 678
  • Parts 8
سلام جانان وقت به خیر من•° سمفونی°• هستم 🗺 فنفیکشن "تاج"👑 آمیخته ای از عشق ،جنگ و خیانته🎐 ⚀کاپل اصلی داستان کریسهوست و طول داستان ⚁با کاپل های هونهان،ویکوک و ....آشنا میشیم چندتا نکته ی تاریخی هست، من اولین قسمت داستان رو با کشورهای هان.باکجه و گوجوسان شروع کردم.بعد متوجه تاریخ میلادیش شدم.برای همین سرزمین ها رو به 🗝گوگوریو جدید 901_918 📍شیلا 668_918 📌گوریو 918_1270 📎هان جنوبی 907_960 📝سونگ 960_1279 تغییر دادم! روایت داستان در سال 916 میلادی شروع میشه .در این تاریخ گوگوریو جدید 💫شاهزاده میون16 سال(سوهو) 🎐.ارباب سهون 31 سال 🎴.امپراطور وون 40سال(شیوون چویی) .ولیعهد یول 19 سال(چانیول) 🍶و ارباب نامجون 43سال فرمانده جین(جین) در هان جنوبی 💎امپراطور مین_میون یونگی(شوگا) 💍ملکه شوآنگ(جنی) 🗡فرمانده هوسوک(جی هوپ) 👑.امپراطور فان 26 سال(کریس وو) .🀄شاهزاده هان 27 سال(لوهان) .🎏 ارباب یشینگ 35 سال 🏳️‍🌈ارباب تهیونگ 25سال(V) 🏹ارباب جونگ 33 سال(جونگ کوک) دلیل اینکه سن شخصیت ها رو مشخص کردم .روایت موازی و گاهی وابسته به گذشته ی شخصیت ها در جنگ و تصمیماته .من برای هر فصلی تاریخ و فصل سال رو مشخص میکنم .برای من هیجان انگیز بود که بزرگ یا پیر شدن شخصیت هام رو به مرور به تصویر بکشم امیدوارم که جذابیتی که برای من داشت رو برای شما ه