-
EverAfter: Darkness Claims
«بهم بگو آتنا، من شرور قصهی تو هستم؟» آتنا مورفیِ ۱۶ساله در تمام زندگیاش هرگز به داستانهای پریان اعتقادی نداشته و آنها را جزئی از خرافات میدانست. در واقع، آتنا به هیچچیز اعتقاد نداشت، حتی به اعتقاد نداشتن! اما روزی، هنگامی که اتوبوسی مرموز، او ، را میرباید، آتنا مجبور میشود به تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد...
-
ᏴᏞᎪᏟᏦ ՏᏢᎬᏞᏞ
《 این طلسم از خطرناک ترین و بدترین طلسم هایی است که انسان ها در طول تاریخ به خود دیده اند. شاید در چند قرن تنها یک نفر پیدا شود که بتواند جرعت کند و چنین طلسمی را به انجام برساند. تا به حال هیچ راه نجاتی برای این طلسم یافت نشده. هیچراه فراری نیست...》 ☆Genre:Horror_romance_fantasy ☆fanfiction of yizhan ☆verse
Completed -
Smell of blood
"همیشه فکر میکردم بدون عشق زاده شدم، مثل اسمم، از دل تاریکی. اما... به نظرت خوشحالی چه رنگیه؟ من میگم مثل رنگ چشماشه!" دنیایی که خدا اون رو رها کرد و جهنمش، به دست یک خاندان نفرین شده افتاد. حکومتی که همیشه پر از زجر برای پادشاهانش بود، چه میشد اگر پای یک فرشته به قلب شاهزاده باز شود؟• ژانر: Vampire Supernatural Gay R...
Completed