این اولین وانشات من نیست ولی جزو اولین هاست... برام بشدت ارزش داره چون نمیتونم این ژانر رو بنویسم و با تمام تلاشم نوشتمش...میدونم زیاد خوب نیست ولی فکر میکنم ارزش آپ کردن رو داشته باشه... نمیخواستم اینجوری شروع کنم ولی شد دیگه... این تنها وجه از جه یونگه که من نمیتونم حتی یک لحظه تصورش کنم...
سمت یه قفسه از کتابهای رمان رفت..دونه دونه از اون کتابها رو ده ها بار خونده بود و خودش و جنو رو جای شخصیت ها تصور میکرد... وانشاتی از نومین کاپل انسیتی دریم ..جنو و جه مین دو پسر اشراف زاده ان که با هم توی یه عمارت زندگی میکنن.... جه مین توی کتابخونه سرگرم افکار قدیمیشه که ناگهان... MINE Cuple: Nomin [Jeno & Jaemin]...
مارک لی از بچه ها متنفره! اما... چی میشه اگه یه روز بیدار بشه و بفهمه نزدیک ترین آدم زندگیش تبدیل به یکی از همونا شده؟
درست یه هفته بعد از بهم زدنمون از دستت دادم...اونم واسه همیشه! اما حالا... یکی به اسم جانگ جهیون پا گذاشته تو زندگیم! اون مثل توئه... همونطور آرام و همونطور آرامش بخش..! همونطور ساکت و پر تلاطم...! اون برام آشنائه! کسی که انگار میشناسمش! اما اون کیه؟ *** "ته یونگا" "من...." صدای بوق ماشین تنها چیزی بود که دیدم لحظه ی...
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...
چنلو با وجود تمام زجرایی که کشیده بود و سختیایی که تحمل میکرد ، هیچوقت بیخیالِ اثبات علاقش به جیسونگ نشد . جیسونگ نمیدونست که تمامِ این مدت فقط بخاطر دروغایِ به ظاهر بی دلیلی که شنیده بود چنلو رو "زجر" میداد .
Jungkook was at his brothers house party, where he met Taehyung. They were both drunk and got a little carried away. i want to end my suffering <3
my second published book !!!(≧▽≦) lots of stories that are in my head and...... hope you like it! It might have some SMUT in here so enjoy !( ͡° ͜ʖ ͡°)
Jungkook is saved by Taehyung but discovers a dark secret along the way mature content/smut warning one shot completed Top•tae• Bottom•kook• cover made by me
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
"There's no such thing as soul mates. I mean just because someone is perfect for you doesn't mean you're meant to be with them. The thing about love is that it's unexpected - the best kind anyway." " چیزی به اسم یه روح در دو بدن وجود نداره.منظورم اینه فقط به خاطر اینکه یه نفر برای تو عالیه دلیل نمیشه باهاش باشی. چیزی...
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
