شرلوک
38 stories
Rain forest  by valkunt
valkunt
  • WpView
    Reads 5,093
  • WpVote
    Votes 766
  • WpPart
    Parts 18
بوی عود جنگل باران و صدای ویولون فضا را پر کرده بود. "فک میکنی اونا بتونن بهمون کمک کنن" برای چند لحظه صدای برخورد آرشه و سیم متوقف شد . از پنجره نگاهی به زوج جلوی در نداخت. "اوه جان عزیزم باور کن هرکسی میتونست همه ی معماها رو حل کنه اگه تمام صفحه رو میدید."
Waht was left of her by strawbaekiii
strawbaekiii
  • WpView
    Reads 2,781
  • WpVote
    Votes 474
  • WpPart
    Parts 13
یک والس برای جناب شرلوک هلمز امیدوارم وقتی با ویالونت نواختیش بدونی چی داره به ملاقاتت میاد!
All his unshed tears by Constantine1993
Constantine1993
  • WpView
    Reads 3,027
  • WpVote
    Votes 502
  • WpPart
    Parts 14
* کامل شده * Just wrap me in your arms I am lost
my Hades by Constantine1993
Constantine1993
  • WpView
    Reads 6,977
  • WpVote
    Votes 1,121
  • WpPart
    Parts 20
Crossover=(Marvel _bbc sherlock) *کامل شده * در قلمرو تو همه چیز مرده .....درست مثل روح خودت تو هادسی ، هادس من ...تنها و غمگین و نشسته بر تخت فرمانروایی دنیای مردگان
Evidence by Gray_fish
Gray_fish
  • WpView
    Reads 661
  • WpVote
    Votes 64
  • WpPart
    Parts 4
- همیشه سعی داری مخفیش کنی - ببخشید؟! - احساساتت رو می گم شرلوک پوزخندی زد و با تمسخر جواب داد: - اوووو و دقیقا احساساتم نسبت به چی؟ - احساست نسبت به جان شرلوک مبهوت به فکر فرو رفت
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐢𝐠𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐢𝐬𝐬𝐮𝐞 by SetayeshShirzady
SetayeshShirzady
  • WpView
    Reads 2,357
  • WpVote
    Votes 307
  • WpPart
    Parts 19
وقتی بعد از دوسال بفهمی زنده بوده چه حسی داری
A Thousand Apologies by theSherl
theSherl
  • WpView
    Reads 6,049
  • WpVote
    Votes 836
  • WpPart
    Parts 12
- چند روز دیگه میشه دو هفته‌ که با هم زندگی میکنیم. شروع به حل پرونده کردیم. من راجع به پرونده ها مینویسم. مشکل پام برطرف شده و خانم هادسون وقتایی که تو نیستی بهم میگه حال تو هم بهتر شده! و من شنیدم وقتی لوکاس گفت که تو قبلا با مرد ها قرار میزاشتی. فکر میکنی شانس اینو داشته باشم که بیشتر بشناسمت؟ نه به عنوان یه هم‌خونه... به عنوان یه... یه قرار. شرلوک در جواب فقط تونست به چشمهای جان نگاه کنه و فکر کنه اگه زندگی رنگ داشت، رنگ چشمهای اون بود.
Lost on waves by bloodwingsss
bloodwingsss
  • WpView
    Reads 4,683
  • WpVote
    Votes 515
  • WpPart
    Parts 4
شرلوک و جان با هم رابطه ی عاشقانه عالی داشتن تا اینکه در طول یع پرونده اتفاقی برای جان میافته و...
فیکشن جانلاک : نیاز دارم منو ببینی (I Need You to See Me) by johnlock_farsi
johnlock_farsi
  • WpView
    Reads 2,867
  • WpVote
    Votes 316
  • WpPart
    Parts 2
اینستاگرام: Johnlock.ir "بعد از رفتن به جنگ، جان دوباره به خونه برگردونده میشه، این بار با یه قوزک شکسته و حافظه ای که بخشیش رو از دست داده. جان نمیتونه 5 سال گذشته رو به خاطر بیاره. 5 سالی که به عنوان همکار و همسر شرلوک هولمز سپری کرده بود. " . . خب این داستان مال من نیست. من فقط برای یه دوست ترجمش کردم. حتی نمیخواستم منتشرش کنم. احتمالا بعد از این باید برم و به نویسندش خبر بدم که داستانش رو ترجمه کردم. نمیدونم اون بیرون هنوز جانلاک/جانلوک شیپر ایرانی وجود داره یا نه ولی بذار امتحانش کنیم :) کاورش از یکی از خواننده های خوشگل: thatbluetommo لینک اصلی داستان: https://archiveofourown.org/works/3809377
Sweet change |تغییر شیرین by saba_nova
saba_nova
  • WpView
    Reads 1,472
  • WpVote
    Votes 249
  • WpPart
    Parts 8
توی دنیای که داخلش آدما با آلفا امگا و بتا بودن طبقه بندی میشند. جان یه بتا افسرده ست که زندگس یکنواخت کسل کننده ای داره حاضره هر کاری بکنه که روزاش تکراری نباشه و چی میشه اگه با یک فرد جامعه گریز نابغه هم خونه بشه که خودش رو تنها کاراگاه مشاور که دنیا معرفی میکنه که از قضا آلفا هم هست ماجرا های این دوتا قرار چجوری باشه؟ دو تا ادم با اخلاق های که 180 درجه با هم فرق دارند