جیمین به صورت مخفیانه توی لاکر کراش سال بالاییش نامه میذاره.
برای رو در رو صحبت کردن با کراشش زیادی خجالتیه.
[چپتر ها کوتاهن]
-جیمین: یه سال پایینی 15 ساله و
یونگی یه سال بالایی 19 ساله ست.
•ترجمه ی فارسی•
Credit: btswritings
مشکلات مزخرف زندگی خود را از پنجره روانشناسی برسی کنیم.
تمام نکات روانشناسی رو میتونید اینجا پیدا کنید
جواب تمام سوالاتون اینجاست
در اینستاگرام ما را همراهی کنید👇🏻
🔴instagram :psaych.land🔴
عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشکیت همیشه یه برق شیطنت بود و من خیلی زود فهمیدم که این شرارتی بود که ناخواسته همه رو درگیرش کردی.
« شرارتی برای صدای تو »
Best rank
#1 bangtan
#1 namjin
#1 yoonkook
#1 fiction
#1 vhope
بکهیون تازه فارغ التحصیل شده و دنبال یه شغل میگرده و وقتی یک مدیر عامل جذاب بهش پیشنهاد کاری میده در قبول کردنش تردید نمیکنه.
با اینکه این شغل با شرایط عجیب و غریبی همراهه...
🗝🗝🗝
ژانر:فلاف/رومنس
کاپل:چانبک/کایسو
نویسنده:kkeumgi
مترجم:تیم ترجمه pny
ادیتور:avina
پوستر:RT
♟"هیچکس قابل اعتماد نیست،هرکسی میتونه خیانت کنه!"♟
زندگی برای پارک چانیول یه صفحه ی شطرنجه. ادمای اطرافش رو مثل مهره های شطرنج میبینه و هرطور ک دلش بخواد اونارو حرکت میده.
به این فکر کن ک میخوای چه مهره ای باشی؟
~~~~~~~
● عشقِ من انتقامه! ●
فصل اول: ماتِ اسموزر♟
🏳️🌈ژانر: روانشناسی، جنایی، اکشن، فانتزی(تخیلی)، معمایی و رازآلود.
👬کاپل: چانبک، هونهان
🌻نویسنده: AthenAtype
پ.ن:خط داستانی این فیک در ابتدا ریتم آرومی داره ولی کم کم همراه با رشدِ کاراکترها فضا وارد ژانر جنایی و هیجان انگیز میشه...امیدوارم ازش لذت ببرید😊
خلاصه: پارک جیمین وارث یکی از بزرگ ترین شرکت های کره جنوبی با زندانی شدن پدرش، مجبور به جنگ با مادر خوانده ش برای حفظ شرکت میشه. با این حال گذشته همیشه برای شکارش آماده ست و درگیریش با ته هیونگ، باعث صدمه دیدن مغزش و فراموشی و حتی عوض شدن شخصیتش میشه
در این بین جین سه یون دادستان پرونده ی پدرش وکالتش رو در دادگاهی که اونو متهم به صدمه زدن به ته هیونگ می کنه، به عهده می گیره؛ دو نفری که تا حد مرگ از هم متنفرن
زمان آپ: پنجشنبهها
کاور از: @Emethod
چند نکته رو قبل از خوندن بدونید.
1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست.
2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و از اونجایی که به سبک شرقی نوشته نشده داستان رو طوری نوشتم که تو کانادا اتفاق میفته. اینکه بیشتر شخصیت ها شرقی ان یکم تو ذوق میزنه اما سعی کنید با این چیزها کنار بیاید. من دارم فقط سعی می کنم افراد بیشتری رو از گروه ها توی داستان جا بدم تا تعداد بیشتری از خوندنش لذت ببرن.
3. داستان کاپلیه اما دختر پسری هم داره پس لطفا با خواهش برای به وقوع پیوستن اتصال بین کاپل هاتون به پی.وی حمله نفرمایید. کاپل های اکسو و بی تی اس داره.
4. میخوام جبران هیتر هایی باشید که نوشتن رو برای نویسنده ها تلخ میکنن و آرامش کسایی که یک قدم با از بین بردن خودشون، روحی یا جسمی فاصله دارن.
دوستتون دارم. میا.