جیمین و تهیونگ دوتا دوست و هم اتاقی...
اتفاقات و مشکلاتی که باهاشون دست و پنجه نرم میکنن...
و ایا فقط دوست هستن؟
Couple: Vmin,Hopv,Namjin
ژانر: روانشناسی، عاشقانه، روزمره، مرموز، طنز، اسمات
in which a girl sleeps in the lobby everytime her bestfriend and her boyfriend do "it"
WARNING: extremely cringey content cause i was like 14 when i made this and i honestly hate this story with all my heart and soul
-
plot: @peachytae
rankings:
966 in fanfiction
197 in fanfiction
165 in fanfiction
78 in fanfiction
66 in fanfiction
53 in fanfiction
49 in fanfiction
32 in fanfiction
21 in fanfiction
8 in fanfiction
Completed♠️⚡️
جیمین پسری 18 ساله که در تلاشه برادر کوچیکترش جیهوپ
پسری مثل خودش نشه که پدرش ازش ناامید بشه ولی همچی از زمانی که پاشو به سئول محل تولدش میزاره بهم میریزه..
جونگکوک پسر خودخواه و پولدار که با سن 18 شرکت و همراه دوستاش(تهیونگ و چانیول) اداره میکنه و همزمان مدرسه میره
با دیدن پارک جیمین تو مدرسه نقشه هاش و عملی میکنه
نقشه هایی که دوسال برنامه ریزیشون کرده بود تا دوباره پارک جیمین رو ملاقات کنه
چی باعث بهم ریختن برنامه هاش میشه!!؟
•─────⋆─────•
Jimin secretly leaves letters in his senior crush' locker, too shy to talk to the older face to face.
Highest ranking: #439 in fanfiction #12 in vkook #5 in Notes
(Short chapters)
- 15 year old freshman Jimin
- 19 year old senior Yoongi
+18 هشدار
کیم سئوک جین، وارث سر زمین چوسان؛ در کشتی در حال مسافرت به پیونگیانگ (بخش شمالی کره) بود که کشتی اش توسط کیم نامجون، بدنام ترین دزد دریایی شیلا معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت.
ورژن نامجین همین داستان خودم که تو پروفایل اصلیم نسخه لری و لویی استریتش رو گذاشتم!
نمیخواستم اونطرف زیادی شلوغ بشه ... مطمئن بشید که اون پروفایل رو هم فالو کنید!
(Completed)
خاطرات مبهم!
خاطراتی که باعث شد پسر بی گناهی مثل جیمین وارد بازیِ ناعادلانه ای بشه . بازیی که فقط مافیایی مثل جانگ کوک برنده میشدن .
جیمین فقط میخواست به خواسته اش برسه ، خواسته ای که برای براورده کردنش باید به جانگ کوک نزدیک میشد.
نزدیک شدن به جئون جانگ کوک ، رئیس بزرگترین باندِ مافیا یک تصمیم غلط بود ولی تنها راه بود. تنها راهی که جیمین رو به خواسته اش می رسوند تا جیمین بتونه تمام خاطرات لعنتیش رو به سرانجام برسونه.
--------------------
جانگ کوک: از پسرای بد خوشم نمیاد. پسرای بد باید تنبیه بشن دقیقا مثل تو که باید تنبیه بشی . بهت هشدار داده بودم پسر خوب و مطیعی باشی.
با دست ازادش گونم رو نوازش کرد.
+دوست ندارم پسر خوشگلی مثل تورو تنبیه کنم ولی متاسفانه از پسرای بد خوشم نمیاد حتی خوشگلش.
----------------'
#1kookmin
#1 jikook
#1gayfiction
#1 mafia
#1 fiction
#1 iran
#2 iran
#3fiction