Sunflower | ZARRY
where there's a type of disease that makes people throw up flowers when they suffer from one sided love, and Zayn is one of them.
where there's a type of disease that makes people throw up flowers when they suffer from one sided love, and Zayn is one of them.
من دیوونه نیستم ،دیوونه شدم! شايدم نشدم ولی سر از جایی در آوردم که فکر میکردم جای من نیست آره !دیوونه نشدم فقط باور یه چیزایی سخته ! ننه ام تا تقي به توقي ميخورد گریه میکرد و آقاجون ناله! لابد اونام براشون سخت بوده که باور کنن دارن درد می کشن منم برام سخته که باور کنم دیگه نمی تونم چیزهایی را داشته باشم که ديگه نیستن
There's a coffee shop that he goes to every Sunday. There's this boy with a camera that takes pictures of the flowers that surround the building. He calls him his flower. In which Louis goes to a coffee shop and Harry likes to paint flowers that he sees. Until he doesn't want to paint anything else but his flower, Lou...
ساعت ۱۲:۰۰ سیندرلا پرنسش رو ترک میکنه و یه کفش شیشه ای رو روی پله های مرمر راه پله ی بزرگ جا میزاره... ساعت ۱۲:۰۰ از اون فرار کردم... ولی برعکس سیندرلا،من یه چیز کوچیک رو تو راهم جا نزاشتم. •رتبه اول توی داستان های کوتاه بهترین داستان کوتاه در مسابقه فیکشن اواردز سال ۲۰۱۶ #8 tape
"خشکشویی کوییک کلین! وقتی چیزی کثیف باشه ما تمیزش میکنیم، ملیسا صحبت میکنه." "اه..." "سلام؟.." "من از یه دختر کیوت شماره تلفنش رو خواستم و این چیزیه که اون به من داده." #1 in short story Book 1 From Texts And Calls Series Original Story By: @taledust
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.
[ مامانم عاشق سكوت كنار رودخونه و خيره شدن به آسمون و ابراش بود ، قبل از من! ] • • • • • • • • • • • • • • • • ❌80٪ مطالب و نوشته ها واقعى و مربوط به زندگى شخصى خود نويسنده ميباشد!❌
فرو رفتن در آغوش ترس ها ، زندگی او بود . . . این یک داستان عاشقانه و یا فن فیکشن نیست .. فقط روایتی ساده ست :) . . Cover by : @kimiyamd
سلام، این لمونِ که داره تایپ میکنه. هدف خاصي از ترجمه این کتاب خیلي قشنگ ندارم. این یکي دیگه از کتاباي نویسنده ي شیر و عسل، یعني rupi kaur هست. فقط میخوام لذت ببري. عین شکلات داغِ تو زمستون. عین بستني یخي تو تابستون. خورشید و گل هایش مثل یه سفر میمونه، سفري پر از پژمرده شدن، سقوط، پیشرفت، شکفتن. [مادرم وقتی...
شماره ی ناشناس: دوستت دارم. هری:باشه. شماره ی ناشناس:عزیزم فکر کردم تو هم دوستم داری. هری:باشه منم دوست دارم عجیب غریب. شماره ی ناشناس:وات د فاز نایل این بازی رو بس کن هری:تو کی هستی؟ شماره ی ناشناس: وایسا ببینم..تو کی هستی؟ هری:من هریم و تو؟ شماره ی ناشناس:اوه ببخشید رفیق شماره ی اشتباهی بود. ---- وقتی لویی موقع اس...
خيليا تا وقتي فن فيك كامل نشه نميخوننش نميدونم اين چقدر به دردتون ميخوره اينجا پيج و اسم فن فيك های لری كه پابليش شدن رو ميگيم 🌟⚠️🌟: خب اینجا خیلی از فن فیکشن هارو گذاشتم که برای سه چهار سال پیش ان! طبیعیه خیلی ازینا پاک شده باشن یا آیدی هاشون رو عوض کرده باشن. به هرحال پیداشون نمیکنید ؛ پیشنهادم اینه که از آخرین...
"جایی که فقط من و ماهم، خدا هم اگه بخواد میتونه بیاد" #Ziam_Mayne