Select All
  • Art & Coffee |Persian translation|
    9.8K 1.6K 22

    اون عادت داشت که از هر چیزی که به نظرش بی نظیر میومد، عکس بگیره؛ اینکارو به اجبار انجام نمیداد و همین مهم بود. از یه منظره زمستونی با جزئیات ساده،یه میوه،یه دسته گل یا حتی یه صورت نرم و ابریشمی. زیبایی دنیا توی تمام چیزایی پیدا میشد که میتونست زندگی‌‌رو ارائه بده. پشت لنز دوربینش قایم شده بود،بین این انبوه ناشناخته او...

    Completed  
  • I can't (ترجمه)
    9.3K 1K 10

    اون دوستش داره ولی‌ نمیتونه بهش بگه

    Completed  
  • Basorexia‌ [stylik †]
    6.8K 746 7

    زین بعضی وقتا فراموش میکنه که دوست پسر هری نیست. {short story} " ترجمه "

    Completed  
  • soon (persian translation)
    7.1K 1.5K 23

    -چرا ادم میکشی؟ _چرا سوالی رو می پرسی که همه ازم می پرسن؟ -چون جواب نمیدی

    Mature
  • The hit and run>>Zarry(Persian translation )
    8.4K 1.3K 14

    وقتي كاراگاه سابق زين ماليك و هري استايلز بايد باهم واسه حل كردن پرونده ي قاتل سريالي همكاري كنن چي ميشه؟ --------------- داستان كوتاهه. [completed]

    Completed   Mature
  • C A S I N O [Z.S]
    7.7K 864 11

    Just luv me,just trust me...yesterday was over...forever! -بسه ديگه هري،الان ميان. +باشه بخند.فقط يه عكس ديگه. -اينو سه يه دقيقه پيش گفتي...

  • begininig of our end(zarry)
    3.9K 712 13

    هری_من می ترسم زین... زین_ولی خودت گفته بودی ترس رو دوست داری! __________ عشق ماهم مثل بقیه عشقا ابدی بود.فرقش اینجاست که اونا شروعشون رو به پایان میرسوندن و ما پایانمون رو به شروع میرسونیم!

  • who do you think you are?
    9.5K 1K 18

    همه چی از من آغاز شد! وقتی آروم آروم وجودم شروع به نوشیدن عصاره ی زندگیم کرد... دقیقا از وقتی من،من رو میکشت! یه قتل عام فجیح تو من بودو نمیخواستم کسی بفهمه. این فداکاریه من بود... که کم کم بعد از چهارسال جاشو به خودخواهی محض داد:) ولی بدرک خواننده ی عزیز بدرک!!!! من همینم که هستم . و پس میگیرم هرچیزی که این قاتل لعنت...

    Mature
  • Mine for 47 days (Translate)
    17.6K 2.4K 17

    هری استایلز ۱۸ ساله زندگی آرومی داشت جایی که زندگی میکرد خیلی معروف نبود، ولی درعوض آدمای نسبتا معقولی داشت مدرسه همیشه براش خوب پیش میرفت اون بالاترین نمره ها رو نمیگرفت، ولی در حد خودش خیلی خوب پیش میرفت اون رابطه عاشقونه ای با کسی نداشت، چون معمولا کسی ازش برای قرار گذاشتن دعوت نمیکرد و خودشم فکر نمیکرد کسی به اون...