zarry is fucking real.🔥
9 histoires
Art & Coffee |Persian translation| par callmebiscuit
Art & Coffee |Persian translation|
callmebiscuit
  • LECTURES 9,849
  • Votes 1,676
  • Parties 22
اون عادت داشت که از هر چیزی که به نظرش بی نظیر میومد، عکس بگیره؛ اینکارو به اجبار انجام نمیداد و همین مهم بود. از یه منظره زمستونی با جزئیات ساده،یه میوه،یه دسته گل یا حتی یه صورت نرم و ابریشمی. زیبایی دنیا توی تمام چیزایی پیدا میشد که میتونست زندگی‌‌رو ارائه بده. پشت لنز دوربینش قایم شده بود،بین این انبوه ناشناخته اونم چیزی به جز یه ناشناس نبود و تنها راه فرارش بدون شک،عکاسی بود. ولی همه به مشکلاتش اهمیت میدادن، به جز کسی که دوستش داشت.
Basorexia‌ [stylik †] par tinstylik
Basorexia‌ [stylik †]
tinstylik
  • LECTURES 6,885
  • Votes 746
  • Parties 7
زین بعضی وقتا فراموش میکنه که دوست پسر هری نیست. {short story} " ترجمه "
soon (persian translation) par kittyWantCuddles
soon (persian translation)
kittyWantCuddles
  • LECTURES 7,164
  • Votes 1,545
  • Parties 23
-چرا ادم میکشی؟ _چرا سوالی رو می پرسی که همه ازم می پرسن؟ -چون جواب نمیدی
The hit and run>>Zarry(Persian translation )  par susugn
The hit and run>>Zarry(Persian translation )
susugn
  • LECTURES 8,510
  • Votes 1,351
  • Parties 14
وقتي كاراگاه سابق زين ماليك و هري استايلز بايد باهم واسه حل كردن پرونده ي قاتل سريالي همكاري كنن چي ميشه؟ --------------- داستان كوتاهه. [completed]
C A S I N O [Z.S] par xPinkLightx
C A S I N O [Z.S]
xPinkLightx
  • LECTURES 7,737
  • Votes 864
  • Parties 11
Just luv me,just trust me...yesterday was over...forever! -بسه ديگه هري،الان ميان. +باشه بخند.فقط يه عكس ديگه. -اينو سه يه دقيقه پيش گفتي...
begininig of our end(zarry) par kittyWantCuddles
begininig of our end(zarry)
kittyWantCuddles
  • LECTURES 3,916
  • Votes 712
  • Parties 13
هری_من می ترسم زین... زین_ولی خودت گفته بودی ترس رو دوست داری! __________ عشق ماهم مثل بقیه عشقا ابدی بود.فرقش اینجاست که اونا شروعشون رو به پایان میرسوندن و ما پایانمون رو به شروع میرسونیم!
who do you think you are? par nirva_stylik
who do you think you are?
nirva_stylik
  • LECTURES 9,566
  • Votes 1,058
  • Parties 18
همه چی از من آغاز شد! وقتی آروم آروم وجودم شروع به نوشیدن عصاره ی زندگیم کرد... دقیقا از وقتی من،من رو میکشت! یه قتل عام فجیح تو من بودو نمیخواستم کسی بفهمه. این فداکاریه من بود... که کم کم بعد از چهارسال جاشو به خودخواهی محض داد:) ولی بدرک خواننده ی عزیز بدرک!!!! من همینم که هستم . و پس میگیرم هرچیزی که این قاتل لعنتی ازم دزدید!
Mine for 47 days (Translate) par hazz_stylik
Mine for 47 days (Translate)
hazz_stylik
  • LECTURES 17,704
  • Votes 2,435
  • Parties 17
هری استایلز ۱۸ ساله زندگی آرومی داشت جایی که زندگی میکرد خیلی معروف نبود، ولی درعوض آدمای نسبتا معقولی داشت مدرسه همیشه براش خوب پیش میرفت اون بالاترین نمره ها رو نمیگرفت، ولی در حد خودش خیلی خوب پیش میرفت اون رابطه عاشقونه ای با کسی نداشت، چون معمولا کسی ازش برای قرار گذاشتن دعوت نمیکرد و خودشم فکر نمیکرد کسی به اون صورت ازش خوشش بیاد اون تنها زندگی میکرد، مامانش و اون دل خوشی از هم نداشتن و مادرش فقط ماهیانه پولی رو براش میفرستاد تنها کسی که تو کل خونواده به هری اهمیت میداد جما بود خواهر بزرگش که تو لندن به دانشگاه میرفت جما که نگران هری، تنهاییاش، و رابطه هاش بود باهاش تماس گرفت تا اگر لازمه اونو با خودش به لندن ببره؛ ولی هری که اینو نمیخاست فقط به خواهرش گفت که اون درحال حاضر با یکی از ' سکسی ترین پسرای دبیرستان ' قرار میزاره و رابطشون با همدیگه خیلی خوبه از نظر جما این باعث دلگرمی بود، پس به هری گفت برای حدود ۵۰ روز که تعطیلی داره میاد پیش برادر کوچیکترش تا با اون و دوست پسرش ( که درحقیقت وجود نداره ) وقت بگذرونه...! خب... حالا هری باید چیکار کنه؟ اون تصمیم گرفت به نظر دوستش، لیام، یکم فکر کنه وقتی بهش پیشنهاد داد برای این ۴۷ روز، یه دوست پسر برای خودش اجاره کنه! • اولین ترجمه •