He is poison [LGBT]
اگه میتونستم زندگیمو توی یه کلمه خلاصه کنم اون [Him] بود.
"...تو متوجهی که من یه دوست پسر دارم؟" "پس تو هم متوجهی که من همسرتم؟" ######################## این یه فیک ترجمه اییه که من با اجازه ی خود نویسنده اش ترجمه اش کردم ^^
کاپل: یوگبم ژانر: رمنس.درام.اسمات.ددی کینک ######################## _پرنسس؟ _اوهوم تو پرنسس منی خوشت نمیاد _خ-خوشم می-یاد ######################## این فیک دارای صحنه های اسمات زیادی هستش پس اگه به این ژانر علاقه مند نیستید بهتره این فیک رو نخونید ❤❤🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
مجری: اینم یه سوال هیجان انگیز. بهمون یه داستان دیوونه کننده از گذشته ات بگو که فن هات ازش خبر ندارن دِف: من از یه مراسم ازدواج فرار کردم ! مجری ( خندیدن): واقعا؟؟ عروسی کی بود؟؟؟ دِف (نیشخند): خودم داستانی که دِف خواننده و بازیگر مشهور راز بزرگش رو برای دنیا اشکار میکنه ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ کاپل: جی جی ( بینیور) ژا...
❌چند ماه آپ نخواهد شد❌ + دلم تنگ شده برا روزایی که سیبیلای بلندت توی تیلیت کلهپاچه میرفتن و برات ضعف میکردم. × دلم تنگ شده برا روزایی که اونقدر خوشگل بودم و با دیدنم توی ستونا میخوردی. + دلم تنگ شده برا روزایی که نوار میبستی رو ترک دوچرخه و دم خونهم میشستی و نوشابه زرد میخوردی. × دلم تنگ شده برا روزایی که قایم...
باید میفهمیدم شاعره! غرق شعر بود،غرق جزئیات!غرق حس عاشقانه از طرز نگاهش به قهوه ای که به سردی میرفت،از عطر تلخی که شال گردنش به شاهرگم تلقین میکرد! از نفس های آروم،قدم های مکث دار! از انتخاب یک کافه تکراری! از جمله های کوتاه ولی تا عمق وجود؛نامعلوم باید می فهمیدم؛از طرز نگاهش به نم بارون خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور...
[COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیدهام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'
name : #hot_Life cuple : 🍦#krisho🍦🍬 #chanbaek 🍬 ژانر : 🍥فلاف🍥 _🔞 اسمات🔞 _ 🐰🐺انیمالزلایف 🐰🐺_ 🍡فانتزی🍡 خلاصه : 🐰🍥سوهو یه خرگوش ترسو و بی دست و پاس که نمیتونه این حقیقت که مثل دخترا توی رابطه می خواد به فاک بره انکار کنه و فاک اون به شدت توی زندگیش بدشانسه چون با یه نسل درنده هم اتاقی شده و اون تنها خرگو...
Story by mishcollin available on ao3 Art by jackiedeeart on Instagram دین همون هیولاکُش 22 ساله ی همیشگی ایه که مادرشو از دست داده تا زمانی که توی یکی از شب های سپتامبر یه بارونی پوش غریبه به شیشه ی ماشینش می خوره و ادعا میکنه که یه فرشته است که اونو از آینده می شناسه و الان در حال فراره. یا... این داستان درباره ی کست...
«احمقها» من معمار نیستم ولی میدونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمیتونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت دهها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفهی این و اون سرک میکشم : ) A Zayn Malik Fanfiction
تهیونگ گرگینه ی چند رگه ایه که تمام زندگیش رو به امید پیدا کردن جفتش گذرونده. چی میشه اگه جفتش اونو نخواد... ژانر: امگاورس، هیجان انگیز، رمنس، اسمات
نام فیک :my white wolf کاپل : چانبک ژانر : امگاورس ، ددی کینگ ، رمنس ، اسمات ، فلاف خلاصه :بکهیون از اطاعت کردن خوشش نمیاد مخصوصا از زمانی که فهمید یه بتاعه سادس ، اما همه چیز با یک آرزو عوض میشه آرزویی که قرار بود در حد یه گلایه از کارما باشه ولی... پارک چانیول آلفایی که ساعت های خودشو با کار کردن میگذرونه ، چی م...
خلاصه🖋📚: چی میشه اگه بیون بکهیون،خرخون کالج،همون بتای زشت و خود شیفته ای که چانیول ازش متنفره یه روز صبح از خواب بیدار بشه و ببینه ظاهرش کاملا تغییر کرده و یه امگا شده؟! ........................... Name:ugly Beta Genre:Omegaverse,smut,romance,mpreg Cop:Chanbaek,kaisoo,hunhan (Completed)
─بکهیــون؛ امگــای ۱۷سالــهای کـه وارد عمــارت پــارک میشــه. چــی میشـه اگـه بـا بـوی فرومــون یـهآلـفـا وارد اولیـن دوره هیتـش بشــه و درحالــیکه مـیدونـه داشتـــن رابــطه بـا یـهآلـفـا تو یه همچیـن شرایطـی باردارش میکنــه امـا بیخیـال قضیـه نشــه؟ چانیـول قبـول میـکنـه پدر بچــهایه که قراره بهدنیــا بیاد؟ یـا...
☆هیچ چیز برای همیشه موندگار نیست... اشک ها یه روزی خشک می شن و جاشونو به لبخند ها میدن...لبخند ها از صورت پاک میشن و به جای اون، شبنم اشک رو بلور چشم ها میشینه! زندگیه هیچ کس نمیتونه برای همیشه یه ریتم ثابت رو بنوازه! تغییر، قانون طبیعت عه! ☆ژانر: رومنس♡ کمدی ♡ اسمات ♡ همخونه ای ☆کاپل ها: چانگلیکس/ مینسونگ ♡ برای هف...
مینسونگ ژانر : هیجانی ، تخیلی ، رازآلود روز آپ : شنبه ها خلاصه : هانجیسونگ ، پسری که حافظهشو از دست داده، بدون اینکه متوجه باشه پا به گذشتهی تاریکش میذاره. گذشتهای که لیمینهو ، پسری که عاشقشه ، برای فراموش کردنش زندگیشو فدا کرده. و حالا کمکم همه چیز عوض میشه .. آیا هان و مینهو میتونن به این تاریکی غلبه کنن و د...
"لی فلیکس"پسری که مسیر سرنوشتش با پا گذاشتن به اتوبوس ۱۰۰۴ عوض میشه. در حقیقت این رانندهی اون اتوبوسِ که با دزدیدن قلبش تمام زندگیش رو عوض می کنه... اما یه چیزی درمورد اون راننده با بقیه راننده ها متفاوته... حرفای اطرافیانش... اون واقعا فقط یه راننده معمولیه؟
زمانی که هان جیسونگ توسط دوستش کیم سونگمین توی صف غرفهی بوسه رفت، نمیدونست چه اتفاقاتی قراره پیش روش باشه... 🍷 بازنویسی و ترجمه (غلط املایی داره ولی چون خیلی وقت پیش نوشتمش دیگه ادیت نکردمشون) 🍷کاپل ها : مینسونگ ، سونگجین ، چانلیکس 🍷 ژانر : مدرسه ای ، اسمات ، فلاف ، درام - نویسنده اصلی: KangarooChann °• Starts: 2...
─بکهیون فقط ۱۷ سالش بود که بهزور پدر و مادرش مجبور به ازدواج با یه مرد شد. اون مرد، پارک چانیول! انسان؟ یا شیطان؟ اون معشوقِ شیطانه↭ ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: DEMON ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: امپرگ، تخیلی، اسمات، ترسناک، ارباببردهای، انگست، خشن ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایهون ༆𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻: 𝑩𝒍𝒖𝒆𝑪𝒍𝒐𝒖𝒅☃︎ ༆𝓢𝓽𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓷𝓽: #Full ༆𝒜𝓰𝓮�...
تو میتونی بهم اخم کنی. بهم بیمحلی کنی. بخاطر ضعیف بودنم مسخرم کنی. میتونی بهم گشنگی بدی. میتونی کاری کنی گریه کنم. کاری کنی که از درد زجه بزنم. تو میتونی خوردم کنی. زیر پات لهم کنی. تو میتونی منو به خاک سیاه بشونی لیام اما با همهی اینا من بازم عاشقتم :))))
لویی و فیزی...توی رختکن بیهوش میشن...وقتی که بيدار ميشن...دنیا ديگه اون دنیای قبلی نیست و توسط "مردگان متحرک" تسخیر شده! اما چی در انتظارشونه؟...آیا ميتونن زنده بمونن؟...
🎈ژانر:فلاف ، زندگی روزمره ، رومنس 🎈نویسنده: رز🌹 🎈خلاصه:پارک چانیول بعد از مرگ خواهر دوست داشتنی اش ، پارک یورا، و مادرش دچار یک افسردگی شدید میشه. اون دیگه چال های بامزه اش رو نشون کسی نمیده، دیگه شیطنت نمی کنه ، کسی دیگه صدای قهقهه های از ته دلش رو نمی شنوه. بیون بکهیون ،دانشجوی معماری داخلی، کسی که به عقیده ی خو...
[On Hold] هری رنگینکمانی بود که عمر کوتاهش لویی را میآزرد. از لحظهای که باران گرفت تا هنگامی که پرتوهای خورشید تجزیه شدند و روی آبیِ آسمان هفت رنگ زدند، لویی رنگینکمانش را پرستید. حتی هنگامی که باران بند آمد، خورشید پشت ابر پنهان شد و رنگین کمان، زیباییاش را از آبی گرفت لحظهای در پرستیدنش کوتاهی نکرد. لویی عاشق...
[ آپهای نامنظم و طولانی] + من میخوام ببینمش! قلبش مچاله میشه. نمیدونه این بغضِ لعنتی از کجا سر باز زده، از کجا اصلا شکل گرفته که مدام داره حجیم و حجیمتر میشه، فقط... فقط میدونه که حاضره جهان رو تماما قتل عام کنه تا اون خوب باشه! اون، با چشمهایی که جاذبهی سیاهچاله دارن براش. اون، با چشمهایی که حالا رگههای کوچی...
-چیزی که ما داریم ازش فرار میکنیم، خودمون هستیم! -Namjin story✔ Started: 2019, 15 Feb. Finished: 2020, 28 Mar.
تو یه حرکت سریع بلند شد و صورتش رو تو فاصله یه اینچی پسرک زیبا نگه داشت... چهرش بانمک بود توام با غرور و سرزندگی خاموشی که منتظر تلنگر بود... چشمای درشت و لبای قلوه ای... دقیقا استایل نامجون بود! سوالی که براش پیش اومده بود و مغزش رو مث خورده داشت میخورد... *چطور تا الان سالم مونده و مث یه الماس داره مقابلم میدرخش...
خرگوش بالدار🐰✨ 📌چانیول همیشه یه ادم معمولی بود...اما درست یک هفته قبل از تولد بیست سالگیش کمردرد وحشتناکی گرفت...و معمولی بودنش فقط تا روز تولدش ادامه داشت و بعد...اون بال داشت! رمنس💕فانتزی🧚🏻♂فلاف😻امپرگ👼🏻 چانبک🔥سولی🦄شیوچن😈