_kimiamalik_
- Reads 7,684
- Votes 633
- Parts 5
"اوه خیلی کارها هست که دلم میخواد باهات بکنم زین ، خیلی کارها....."
لیام لبخند زد و به زین نزدیک شد ، لب هاش روی گوش زین کشیده میشدن ، زین لب پایینش رو گاز میگرفت تا ناله هاش رو توی گلوش خفه کنه
"و اگر میخوای که بفهمی فقط کافیه ی قرارداد کوچولو رو امضا کنی"
warning : bdsm , kinky 🔥✨
written by : khristina
translate by : _kimiamalik_ (me)