pcychanbaekbbh's Reading List
47 stories
Messiah River by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 60,620
  • WpVote
    Votes 15,098
  • WpPart
    Parts 51
"هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا ده ساله، آرام و بدون درد؛ که با نظم و به‌ترتیب در نقاط مختلف رودخانه فرستاده شده‌اند. [CHANBAEK × KAIHUN] [Crime × Angst]
『𝑻𝒉𝒆 𝑳𝒂𝒔𝒕 𝑬𝒏𝒇𝒐�𝒓𝒄𝒆𝒓』 by Andras_Town
Andras_Town
  • WpView
    Reads 1,604
  • WpVote
    Votes 345
  • WpPart
    Parts 8
«ژنرال پارک چانیول، مردی با اراده‌ای آهنین و قلبی پر از امید، سال‌ها از عمرش رو صرف خطرناک‌ترین ماموریت زندگیش میکنه:یافتن همسرش، بیون بکهیون. در این مسیر پر از چالش و ماجرا، او با دشمنان سرسخت و تله‌های مرگبار روبرو شده، اما هیچ گاه از هدفش دست نکشیده آیا عشق او به بیون بکهیون، که همچون نوری در دل تاریکی می‌درخشه ، می‌تونه اون مرد رو به پیروزی برسونه؟» توجه❗️ این فیکشن در ادامه فن فیکشن «انفورسر» نوشته شده 𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐄𝐧𝐟𝐨𝐫𝐜𝐞𝐫 ɢᴇɴʀᴇ: ᴀᴄᴛɪᴏɴ, ᴍᴀғɪᴀ, ᴀɴɢsᴛ, ᴅᴀʀᴋ ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴜᴘᴇʀɴᴀᴛᴜʀᴀʟ ᴀᴜᴛʜᴏʀ: ᴍᴀsᴛᴀɴɪ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ, ʜᴜɴʜᴀɴ ᴀɢᴇ ʀᴇsᴛʀɪᴄᴛɪᴏɴ: +18
گورکن دیوانه by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 3,213
  • WpVote
    Votes 815
  • WpPart
    Parts 5
اسمش پارک چانیوله. یه کت بزرگ که شونه هاش همیشه از خاک قبر آدم ها رنگ شده، به تن داره. توی دستای زمختش یه کلنگ داره و مثل احمق ها صورتش رو گریم میکنه. چون یه زخم بزرگ و زشت از بچگی رو صورتش هست. میگن مادر فاحشه اش رو کشته و با دست های خودش گورش رو کنده. اون نفرین شدست! سمتش نرو. چندشاتی چانبک رمنس، دارک، اسمات، انگست، تراژدی
زال by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 1,999
  • WpVote
    Votes 557
  • WpPart
    Parts 3
مدت زیادی از جنگ میگذشت. فقر و خرافات بیداد میکرد و گرسنگی بخش بزرگی از کشور رو به گورستان ترسناک و بی انتهایی از اجساد قحطی زده تبدیل کرده بود. توی این اوضاع نابسامان چانیول سرباز کره شمالی، دلباخته ی پسری شده که بخاطر چهره ی زال اش، القاب خداگونه گرفته بود. دلباخته ی بکهیون. چندشاتی چانبک روزمره، رمنس، سورئال
Hight Heels by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 11,440
  • WpVote
    Votes 1,958
  • WpPart
    Parts 6
ادم ها شبیه چیزهایی میشن که دوستشون دارن. و یول گاهی بوی شیرینی های مامان رو میداد. بوی سیگار بابا. روی لباسش چند تار سفید از موش خونگیش دیده میشد و رد ماتیک بکهیون، که بعضی وقت ها یادش میرفت از روی پوستش پاک کنه. کامل شده چانبک فلاف، رمنس، فول اسمات
ɪ'ᴍ ɴᴏᴛ ᴀ ᴘɪᴇᴄᴇ ᴏꜰ ᴄᴀᴋᴇ by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 13,652
  • WpVote
    Votes 2,902
  • WpPart
    Parts 17
توی خونه ی اقای پارک همه خوشحالن. کبودی ها روی تن بک لبخند میزنن. ته مونده سیگار لا به لای کیک عصرانه و تصویر چانیول داخل اینه. اون هم خوشحال بود. با چشم های سرخ و گود افتاده از کم خوابی و لبخندی که چند قطره اشک روش چکیده. ____________ . . اون به زیبایی و لطافت یک زن بود با اندامی مردانه. قلبش میتپید، با چهره ای مرده. بوی خون میداد. بوی ترس میداد. بوی زندگی، بوی مرگ. اون همه ی تناقض ها رو در خودش داشت و چان رو میبلعید. به اتش میکشید.. کامل شده چانبک انگست، اسمات، سایکوتیک
Weirdos by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 1,235
  • WpVote
    Votes 292
  • WpPart
    Parts 4
چانیول و تک چشم تتو شده اش نگاهش میکردن. مردم نگاهش میکردن. احتمالا خدا و کائنات و کل کیهان هم. دستش رو گرفت. تنها به این دلیل که فکر میکرد اگه لمسش کنه، مثل کارتون ها رنگ ها و لبخند چان بهش سرایت پیدا میکنه. شاید هم کرد. شاید همه چیز فقط افکار احمقانه ی بکهیون نبود. شاید خدا واقعا نگاهش میکرد... چندشاتی کامل شده روزمره، انگست چانبک
One shots by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 14,652
  • WpVote
    Votes 1,570
  • WpPart
    Parts 14
CHANBAEK SHORT STORIES
Aiden  by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 75,604
  • WpVote
    Votes 16,889
  • WpPart
    Parts 54
دنیای بکهیون چیزی جز قتل و بیماری های روانی نداشت تا قبل از اینکه محور زندگیش از جنون و اعتیاد، به چشم های وحشی پسری که پیانو میزد تغییر کنه _______ یه پسر برهنه و خون الود تو چشم هاش میرقصید. چیزی شبیه اخرین رقص اکو به عشق نارسیس، قبل از اینکه ازش فقط یه صدا باقی بمونه که هر ثانیه بیشتر رو به افول میره... کامل شده چانبک، سکای خشن، روانشناسی، رمنس، اسمات
Church Bells Fall ^ Completed by IreneAO_O
IreneAO_O
  • WpView
    Reads 48,279
  • WpVote
    Votes 13,924
  • WpPart
    Parts 59
«تویی که میگفتی دنیا رو بهم میدی، میشه پس بگیریش و برگردی؟» _______ یه شمع روشن کردم و با خودم گفتم "وقتی شمع ذوب بشه، دیگه بهش فکر نمیکنم" اما پنجره باز شد و شمع خاموش شد. گمشده ی من، حالا که دنیا نمیخواد فراموشت کنم. بالاخره یک روز... تمام شمعای دنیا رو خاموش میکنی، و برمیگردی؟ _______ «این داستان منه، داستان عاشقانه ی پزشک ضد دین و کشیش متعصب در تاریکترین روزهای تاریخ کلیسا...میشه تو روزایی که عشق دوتا مرد نتیجه ای به جز چوبه ی دار نداره، پا روی تمام تفاوتامون بزاریم و عاشق بمونیم؟» Church Bells Fall By Irene Genner : Historical , Angst, Classic Channel @Pny_Fiction