حالا که تقریبا جون گرفته بودم اومدم جلوش وایسادم و با شیشه ای که توی دستم بود روی لبشو بریدم و بعد روی لب خودمو
- اینم اخرین تماس لبامون باهم ... چطوره ؟
بعد با دستم حولش دادم عقب و کوبیدم روی تخت سینش
: 𝐨𝐫𝐚𝐱'𝐬
خیلیا درمورد اعتیاد پیدا کردن به مواد مخدر بهم هشدار داده بودن... اما هیچکس درمورد معتاد شدن به تو بهم اخطار نداد!
Completed
Lashton Hemwin 2020 fan fiction
By: kissmeinthehallway
Highest rankings: 1 in lashton
1 in AshtonIrwin
2 in 5sos
من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه..
هری استایلز ⬅ پلی بوی
فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌
داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه
Best rank : #2 in fanfiction