شاهکار بینش سان‌شاین
23 stories
○DeMiurGe◎ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    קריאות 75,147
  • WpVote
    הצבעות 15,559
  • WpPart
    פרקים 58
+Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++×+×+×+× #1_future #1_larrystylinson #1_harrybottom #1_ziammayne #1_science #3_gaylove
Dare To Remember (L.S) - Completed by bebygun
bebygun
  • WpView
    קריאות 213,053
  • WpVote
    הצבעות 29,993
  • WpPart
    פרקים 74
صداهايي كه توي سرم مي پيچند، همانهايي اند كه كابوس شبم شده اند؛ همان درد و همان گيجي و همان... بدون شك بخش بزرگي از عذاب امروزمان، گذشته ايست كه رقم خورد و درد پاشيد به روحمان و زخمش به جا ماند حتي براي آينده اي كه هنوز نيامده. _ تو چي؟ تو هم درد مي كشي؟ پاسخي كه بايد بدهم، كلام و صدا نمي خواهد؛ نگاهم فرياد مي كشد و امان نيست مرا از اين شكنجه. _ راحتش كن برام. خواهش كنان مي گويم اين را... و به جان مي خرم عواقبش را كه مي ارزند به تمام خاطراتم... چه خوب و چه بد. بزرگترين اختراع دنيايم را امروز مي خواهم. _ پس متوجهي كه چي آرزو كردي! اون بخش از مغزت... ميخواي با چي جاي خاليشون رو پر كني؟ قلبم يكي درميان مي زند انگار. دهان باز مي كنم و درد را خفه مي كنم جايي ميان واژه هايم: _ جوش چركي رو كه بكَني، جاش تا ابد خالي مي مونه. خاطرات منم خيلي وقته چركي شدن... بايد بكَنمشون... حتي اگه قرار باشه تا ابد جاي خاليشون از هيچ پر بشه.
(SomnAmbUliStic)+%5÷7=42 by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    קריאות 80,116
  • WpVote
    הצבעות 15,662
  • WpPart
    פרקים 38
(Larry & Ziam Science Fanfiction) کد 1221: خواب گرد کد 8924: ما توی دنیایی زندگی می کنیم ک اون طور ک می خواییم شکلش می دیم مادر و پدر داریم زندگی می کنیم بزرگ می شیم و به این باور داریم ک همش یه آزمایش الهیه! هیچوقت فکر کردی ک تمام چیزایی ک دورو ورته,توهم خودت باشه؟ مثلا تو یه جا خواب باشی و... توی دنیایی ک توی سرت ساختن با ادمای الکی یه زندگی الکی ساختی ک همش بخشی از توهمته؟! اره خب... ما از کجا قرار بوده بفهمیم توی توهم خومون گیر افتادیم؟ و شاید یه روزی چشم وا کنیم و ببینیم نه اون ادما دیگه پیشمونن نه ما اون ادم سابقیم! کد 3214: داستان شامل,توهمات,تجاوز به حریم خصوصی,اسمات,بازی با دنیای پیچیده علم,مرگ,می باشد. 12345678900987654321 #1_harryandlouis #1_louisandharry #1_gaylove #1_fantasy #1_fanfiction #3_delusion
dead robots [z.m] [l.s] by ilun_zd
ilun_zd
  • WpView
    קריאות 4,286
  • WpVote
    הצבעות 786
  • WpPart
    פרקים 25
_ما مردم رو کنترل میکنیم ما اون ربات های مرده رو کنترل میکنیم.... #ziam #larry #niall #larry_stylinson #ziam_mayn
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    קריאות 702,494
  • WpVote
    הצבעות 94,447
  • WpPart
    פרקים 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
Legionnaire(L.S) [Completed] by mahsaf79
mahsaf79
  • WpView
    קריאות 387,341
  • WpVote
    הצבעות 50,977
  • WpPart
    פרקים 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    קריאות 359,358
  • WpVote
    הצבעות 59,368
  • WpPart
    פרקים 79
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    קריאות 631,940
  • WpVote
    הצבעות 88,758
  • WpPart
    פרקים 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
the charleston(l.s) by SilentGhosttt
SilentGhosttt
  • WpView
    קריאות 31,654
  • WpVote
    הצבעות 6,061
  • WpPart
    פרקים 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
FOG1 {ziam} -COMPLETED- by justlilian
justlilian
  • WpView
    קריאות 159,079
  • WpVote
    הצבעות 22,491
  • WpPart
    פרקים 64
-بپرسم؟ اولین جمله و اولین سوالی که اون ازم پرسید... اون یعنی زین مالیک... کسی که منو سرحد مرگ میترسوند... وکسی که تاسرحد مرگ منو روز به روز دیوونه ی خودش میکرد... و کسی که به عجیب ترین شکل ممکن مهربون بود... کسی که من درواقع همین 24 سال سنی هم که دارم با نگاه کردن به صورت طلاییش جوان میشم... اون درست مثل یک آب بهشتیه... اما سوال اینجاست... این یک گناهه که من عاشق یک آدم روانی قاتل بشم؟یا گناه نیست؟... و این ترس از خدا{FearOfGod} داره هممونو میکشه.