larry
76 stories
flower crowns //l.s.    by pary-hMr
pary-hMr
  • WpView
    Reads 21,775
  • WpVote
    Votes 3,406
  • WpPart
    Parts 46
هری عاشق گل های خوشگل صورتیه و لویی با جوهر و پیرسینگ حال میکنه. Persian Translation
Change by gff1d_
gff1d_
  • WpView
    Reads 19,149
  • WpVote
    Votes 2,857
  • WpPart
    Parts 66
فقط یک اتفاق باعث تغییر همه شد و اون اتفاق چیزی نبود جز خیانت خیانتی که همه رو عوض کرد... بهار 98
Neglected  [L.S|M.Preg](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 23,743
  • WpVote
    Votes 4,910
  • WpPart
    Parts 10
[Completed] "انقدر همه رو احمق فرض نکن. اون مال من نیست!" جایی که لویی، کسی که توی ارتش مشغول به کاره، به مدت یکسال و نیم مجبور میشه برای خدمت به کشور دیگه بره. و وقتی برمیگرده با یه سورپرایز بزرگ از طرف دوست پسر سابقش هری مواجه میشه. چیزی که به هیچ وجه نمیتونه قبولش کنه... Written by: @realtrishawrites Translated by: @mhd3_mb0odi / @LoutheGolden
LOTUS🌸 by zynplk28
zynplk28
  • WpView
    Reads 1,644
  • WpVote
    Votes 330
  • WpPart
    Parts 15
لوتوس افسانه بود...افسانه ای که عشق رو به ارمغان میاورد. عاشق می کرد، دیوانه وار! لوتوس از باتلاق ها، از دل تاریکی ها و کثیفی ها به دنبال نور خورشید و درخشش مهتاب راه خودش رو پیدا می کرد و درست وقتی همه چیز در ناامیدی فرو رفته بود، لوتوس شکفته می‌شد.
YouTube [L.S] (Persian Translation) by KimiaRiyahi
KimiaRiyahi
  • WpView
    Reads 16,181
  • WpVote
    Votes 2,563
  • WpPart
    Parts 13
جایی که دو تا یوتیوبر معروف با ماشین‌های دزدی، دوست دخترهای دیوونه و باباهای دیوونه‌شون، فیلم‌ها، پارتی‌های چای، سفر کردن، و احتمالاً عاشق همدیگه شدن، دست و پنجه نرم می‌کنن. Highest Rank: #1 - humor #3 - funny #63 - onedirection
Gentle Touch  by ehsan_st
ehsan_st
  • WpView
    Reads 74,606
  • WpVote
    Votes 10,288
  • WpPart
    Parts 44
dear fellows لانگ تایم نو سی ، هااا ؟ امیدوارم حالتون باشه ، با ایده ی یه داستان متفاوت میخوام ذهن همه تون رو به بازی بگیرم . جایی دور از فانتزی های عاشقانه دور از روابط های رنگی و دور از " انتظار " به تک تک تون قول میدم بخاطر هیجان بالای این کتاب ، هیچوقت نتونین ادامه‌ی پارت های این داستان رو حدس بزنین. کتاب حدودا 73 چپتر داره ، و بخاطر ارزشی که برای وقت تون قائلم ، حتما داستان رو تا اخرش پست میکنم . بوک شیپ های متفاوتی داره اما برای اسپویل نکردن فقط میگم که منتظر Larry stylinson باشید . شرط آپ لایک یا کامنت نیست ، اما دلیل نمیشه بهم انگیزه نده تاریخ آپ اولین چپتر ، 98.5.17 sincerely yours ; Əhsan
Real punch [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 21,333
  • WpVote
    Votes 2,914
  • WpPart
    Parts 20
داستان لرييه و زيام هم داره هری- قرار نیست فرار کنم... محمد از تک خنده مرد روبروش جا خورد ولی اسلحه ای که بطرفش نشونه رفته بود اجازه هیچ کاری رو نمیداد.. هری زیرچشمی پسر بچه ای که رو تخت نشسته بود و چشمای درشتشو بهشون دوخته بود رو نگاه کرد.. هری- لویی چشماتو ببند.. محمد- میخوای چه غلطی بکنی؟ باتوم حرومزاده؟ بسته شدن چشماش با شلیک گلوله همزمان شد.. هری- جونتو.. ملافه رو از رو تخت چنگ زد و رو مرد انداخت و سمت تخت برگشت و بچه رو بغل کرد.. هری- متاسفم.. متاسفم نباید میذاشتم اینطوری بشه.. بچه دستاشو از رو صورتش برداشت و از صداش اونو شناخت... دستاشو دورش حلقه کرد و به هق هق افتاد.. لویی- تو اومدی... تو اومدی.. ترسیدم هیچوقت نیای...ترسیدم ولم کنی.. هری- هیچوقت ولت نمیکنم...
Blue memories [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 28,395
  • WpVote
    Votes 2,821
  • WpPart
    Parts 16
داستان لرريه و زيام هم داره هری- لویی بهم نگاه کن لویی نمیخواست تو چشمای مرد روبروش نگاه کنه و تقره ميرفت.. - گفتم نگام کن. لویی با اکراه سرشو بالا اورد و تو چشمای سبز مرد مقابلش زل زد چشماش پر التماس بود. - لو نمیتونی انکارو با من بکنی. نه وقتی که انقد میخوامت.یکم بیشتر راجبش فک کن. اشتباه میکنی... - من تصمیمو گرفتم. متاسفم پسر سعی کرد خودشو از مرد جدا کنه. - یعنی نمیخوای هیچ شانسی بهم بدی؟ این حرف اخرته؟ - اره هری... چرا نمیفهمی... هری بادیدن قیافه بی احساس لویی چیزی تو وجودش شکست ، اون پسر نميتونست انقد بي احساس باشه، اين لويي نبود كه ميشناخت...
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 138,779
  • WpVote
    Votes 30,053
  • WpPart
    Parts 52
[Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دوست پسرش. اما وقتی حرف جدی شدن رابطه به میان اومد، هری مجبور شد با تمام واقعیت های ناراحت کننده ی گذشته اش رو به رو بشه - و لویی. کسی بود که تمام برگه های طلاقی که هری در طي پنج سال گذشته براش فرستاده بود رو پس فرستاد. ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @Hattalove (AO3) Translated by: Persian Gay Vodka Team
The manager [L.S/Z.M] by _mahdisi___
_mahdisi___
  • WpView
    Reads 26,410
  • WpVote
    Votes 2,331
  • WpPart
    Parts 13
همه چيز از يه تصادف شروع شد ! هري پسريه ك توي منجلاب بدبختي دست و پا ميزنه ك روزي از روز ها شانس در خونشو به صدا در مياره...! اصلا شانس چيه؟ يه جفت چشم ابي؟ هشدار: بي دي اس ام زيام / لي تاپ( دام) لو تاپ( دام)