My LARRY :)
4 stories
Friends [L.S] by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 208,148
  • WpVote
    Votes 36,115
  • WpPart
    Parts 52
[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]
strong(persian translation) by larents_fanfics
larents_fanfics
  • WpView
    Reads 96,008
  • WpVote
    Votes 10,790
  • WpPart
    Parts 35
"ه-هری لطفا" گریه میکردم و دستامو به حالت دفاع جلو صورتم نگه داشتم.چشماش تیره شده بود مچ دستامو محکم گرفت به چسبوند به دیوار نفسش به صورتم میخورد و بوی گند الکل از دماغم بالا میرفت "خفه شو!" ناخونای کوتاهشو تو بازوم فرو کرد و از درد لرزیدم ولم کرد و به جاش یه مشت از موهامو گرفت..پرتم کرد رو زمین و از درد فریاد زدم اشک توی چشمام داشت جمع میشد و من محکم پلکامامو رو هم فشار دادم... "پاشو..." سریع چشمامو باز کردم و به زحمت روی پاهام وایسادم... تی-شرتمو گرفت تا منو به خودش نزدیک تر کنه و خم شد که همسطحم بشه چشاش مستقیم تو چشمای من خیره شده بودن و داشتن اتیششون میزدن حس کردم سرما از ستون مهره هام پایین رفت،لبمو از ترس گاز گرفتم "چند بار باید بهت بگم؟ تو.مال.منی"
Last Tweets | Larry Stylinson One Shot [Persian Translation]  by larryrbbstylinson
larryrbbstylinson
  • WpView
    Reads 2,849
  • WpVote
    Votes 299
  • WpPart
    Parts 2
لویی میدونه که بالخره وقتش رسیده. وقتشه که واقعیت رو برملا کنه و احساساتشو... به هری، به تمام دنیا !
Just Hold On(completed) by eileenmonro
eileenmonro
  • WpView
    Reads 448,297
  • WpVote
    Votes 51,123
  • WpPart
    Parts 60
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤