+چرا زندگی انقدر مزخرفه؟
-نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی، خیلی وقته زندگی نمیکنم!
• زمستان فرا میرسد و با سرمای سوزناک خویش راه چاره ای برای پناه گرفتن را زمزمه ی بادها میکند..باید پناهگاهی ساخت •
[ On Going.. ]
ارتباط با آدمها فرسودهام میکند، روحم را میخراشد.
زیادی پوچم برای عادی بودن؛ فقط میتوانم حریصانه تو و لیلیان را تماشا کنم و تا ابد عکست را گوشه و کنار این سردخانه آویزان کنم.