Anselm_Quinn's Reading List
8 stories
The Immortal and the Poison by QuinnAnselm
QuinnAnselm
  • WpView
    Reads 94
  • WpVote
    Votes 10
  • WpPart
    Parts 6
How do you kill someone born in the heart of darkness? Someone who kills without mercy? Someone who, from the moment they took the throne, stole the sun from their land and condemned their people to eternal night? How do you kill someone who commands the shadows of demons? Someone who believes death is a right even for children? And how could this person fall for the woman who intends to kill him? . . . Please read the tags and trigger warnings.
Queen of my heart👑 by iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    Reads 510,010
  • WpVote
    Votes 36,399
  • WpPart
    Parts 103
گاهی برای ملکه بودن باید لشکر کشی کرد،باید جنگید،باید فتح کرد... و گاهی برای ملکه شدن کافیست؛قلب یک مرد را از آن خود کنی..آنوقت تو ملکه خواهی بود ملکه قلب او. گاهی تصاحب قلب یک مرد انقدر سخت است که حکم جنگ دارد وباید مرزها را برای فتحش در نوردید. دوشیزه مری اینبار باید بجنگه..بجنگه تا فتح کنه..شاید قلب یک مرد رو وشاید یک کشور رو و یا شاید هر دو.
Angel like you  by Meow_meowlil
Meow_meowlil
  • WpView
    Reads 2,175
  • WpVote
    Votes 173
  • WpPart
    Parts 35
"میدونستم زندگیشو به جهنم میکشم.. اما تصمیم گرفتم باهاش فرار کنم...چون عاشقشم!!" -اسمات ، سد ، رومنس -کامل شده
𝓐 𝓛𝓸𝓿𝓮 𝓦𝓻𝓲𝓽𝓽𝓮𝓷 𝓣𝔀𝓲𝓬𝓮 | عشقی که دوبار نوشته شد by Samass2007
Samass2007
  • WpView
    Reads 137
  • WpVote
    Votes 47
  • WpPart
    Parts 17
نیلا چند سال خواب میدید خواب زندگی ای که شده بود امید زندگیش. روزی توی کافه نشسته بود که پسری نزدیک میاد و میگه: تو هم منو تو خوابات میبینی؟ ... اگه کم و کاستی داشت به بزرگیتون ببخشید وسط امتحانا تو سه روز نوشتمش:) سناریوی کلی از دوستان رسیده بود بهم😂🤌
𝔅𝔩𝔞𝔠𝔨𝔢𝔫𝔢𝔡 𝔓𝔲𝔩𝔰𝔢 by Samass2007
Samass2007
  • WpView
    Reads 191
  • WpVote
    Votes 67
  • WpPart
    Parts 17
خلاصه او تنها به‌دنبال یک نشانه بود... ردی از مادری که بی‌صدا ناپدید شد، و جهانی که حقیقت را در خون و دروغ دفن کرده بود. ایم هانول، دختری با چشمانی خاموش و زبانی که می‌تواند جان برباید، هرگز قرار نبود درگیر بازی سایه‌ها شود. اما وقتی قدم در قلمروی "یشم سیاه" گذاشت، نگاهش با چشمانی برخورد کرد که سال‌ها از نور گریخته بودند. لی سوهیوک، خون‌آشامی که از طعم انسان پرهیز می‌کرد... تا روزی که بوی خون او را اسیر کرد. در میان خیانت، مرگ، و پروژه‌ای که هرگز نباید آغاز می‌شد، عشق و خشم به هم می‌پیوندند. و هیچ‌کس، حتی سایه‌ها، از گذشته‌ای که بیدار شده، در امان نخواهند ماند.
Fuji {Lesbian} by itislavender
itislavender
  • WpView
    Reads 16,128
  • WpVote
    Votes 1,572
  • WpPart
    Parts 17
[Larry child] تاریکی همیشه جای پلیدی،زشتی و گناه نیست. تاریکی میتونه جای تنهایی باشه.. میتونه جای غم های هزارساله باشه.. جایی که تمام خاطرات نداشته اونجا کهنه میشن و حتی وجود نداشتنشون هم از بین میره.. و برای بیرون اومدن از این تاریکی،باید به درون روشنایی رفت. و این روشنایی چه چیزی..یا چه کسی میتونه باشه؟
In Your Eyes by _masiix
_masiix
  • WpView
    Reads 171,780
  • WpVote
    Votes 11,459
  • WpPart
    Parts 45
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!