「 GALECTIC EYES 」
سرباز دایورس اشک هاش رو رها کرد.. اشک هایی که زیر نور ماه میدرخشیدن.. بعضی از قطراتش روی زخم گونش میریختن و درد هاشو دوبرابر میکردن.. هیچ چیز قابل پیش بینی نیست.. و همه چیز هم مطابق خواسته ما پیش نمیره... ولی من میخوام که تغییرش بدم.. من باید عوضش کنم.. چون من چشمایی دارم که برق میزنن!.... با کمی اقتباس از فیلم "Abi...