Seleccionar todo
  • You are mine
    2.3K 331 6

    دنیای سایه ها که تمام افسانه ها رو به حقیقت تبدیل کرده و الک با تمام پاکی و معصومیت کسی که تمام سعیش رو میکنه تا از دنیاش در برابر مردم محافظت کنه 😍😍😍😍 سلام خواننده های گل این اولین فن فیکی که توی عمرم نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد نظر بدین و وت بزارین دوستون دارم😍😍😍 ------------------

  • Belators
    3.2K 525 16

    ژانر: تخیلی | فانتزی | معمایی | درام کاپل: ویکوک | هونهان | یونمین | نامجین ♦️⁛◎خلاصه: | بعد از این که هلیوس خدای خورشید و قدرتمند ترین خدای زنده، از پس نفرین وحشتناک همتای خودش تو سرزمین شیاطین برنیومد؛ درحالی که آخرین نفس هاشو میکشید آخرین امید موجودات ماورایی یعنی روح پسرش رو منجمد میکنه و آخرین پری های زنده رو ما...

  • 𝑮𝒐𝒅 𝒊𝒔 𝒅𝒆𝒂𝒅 ༄︎
    3K 647 19

    " خدا مرده " روایت داستان افرادیست که انگار به دنیا آمده بودند تا تنها باشند . "باور کن یونگی . گاهی یه سری اتفاق توی دنیا میوفته که بعدشون با خودت میگی پس اونی که میگن خداس داره چه غلطی میکنه . و همون لحظس که اطراف چشمتو میگیره و خودت متوجه میشی که خدا ، خیلی وقته ما رو تنها گذاشته ." کاپل ها : سپ ، نامجین ژانر : در...

  • 🌙Mαlec Moмeɴтѕ🌈
    4.4K 638 10

    🌈وانشات‌های شیپ ملک🌙 🔮به قلم خودم🏹

    Madura
  • Mea culpa
    8.3K 1.3K 9

    درست وقتی که یه وارلاک تصمیم به قربانی کردن دنیای زیرین میگیره به موسسه حمله میشه! چی میشه اگه موسسه به مگنس بین شک کنه؟ وارلاکی که رد نشانش رو همه قتل ها باقی مونده...

    Completa  
  • In The Heat Of The Moment/Persian Translation
    2.2K 403 3

    بکهیون میدونست چیزی نمونده بود تا دوباره وارد هیت بشه. اما این دفعه، از اونجایی که نمیخواست با حمله ی موجی از تام کت ها که سعی در اغوای او داشتند مواجه شه، بکهیون یک نقشه ی سری داشت.از انجایی که بکهیون گربه ی شیطون و کنجکاوی بود، همیشه دلش میخواست قلمروی گرگ هارو ببینه. اما، اگه قصد رفتن به انجارو داشت، نیاز به یک نفو...

    Completa   Madura
  • Collection Of Malec's (Shamdario's) Oneshots
    3.6K 457 5

    خب سلام همگی! اینجا قراره چند تا وانشات از ملک آپ بشه🔥 امیدوارم خوشتون بیاد و لطفا برای روحیه دادن بهم حتما ووت و کامنت بذارید💌

  • About Chamomile Flowers |NamJin FanFic|Completed|
    25.6K 4.4K 23

    -درباره گل‌های بابونه کاپل اصلی: نامجین کاپل فرعی: یونمین ژانر: عاشقانه، غمگین، تاریخی سئوک‌جین یه طبیب جوون ۱۹ ساله‌اس که با برادرش، توی کوهستانی نزدیک به پایتخت زندگی می‌کنه. اون از اتفاقات گذشته رنج میبره. اتفاقاتی که باعث شدن تا قلبش برای اولین بار عاشق بشه، تا دم مرگ بره ولی به خاطر اون عشق، زنده بمونه. و حالا ت...

    Completa  
  • Arrested [Malec AU]
    11.4K 1.8K 30

    By: @Kersten_Noelle Translated by: @thatcurlyfrog @thatbluetommo «قانون سخته، اما قانونه.» الک لایت‌وود پلیس نیویورکه. توی خونوادش صفی طولانی از پلیس هست. اون عاشق شغلشه. عاشق دنبال کردن قانونه. یه روز کلاهبرداری که پدرش سال‌ها به دنبالش بوده رو به خونش میاره. و فقط می‌فهمه اون چقدر ظالمانه زیباست. اون کلاهبردار، مگن...

    Completa   Madura
  • اینستاگرام شکارچیان سایه
    636 74 2

    پست اینستاگرامی و کامنتای پست با شخصیت های شکارچیان سایه اینم اسامی شخصیتا از همین کلمات استفاده کردم و ترجمه نکردم Clary:ginger queen Jace:blond beauty Alec:A.g.lightwood Izzy:whip you up Simon:rock solid panda/vamp Luke:wolf dad Magnus:glittery bane Raphael:DiosMío Maia:badass pack leader Maryse:mama.maryse *کار ت...

  • The dark road by my side
    20.9K 3K 30

    كيم سوكجين :"هيچوقت با درونم همراه نبودم.هميشه يك قدم عقب تر يا جلوتر راه ميرفتم.به فريادهاي توي سرم بي توجهي نميكردم اما كاري براشون انجام نميدادم.گناه هاي زيادي كردم كه هيچوقت قرار نيست بابتشون خودم رو ببخشم.من با تمام اين افكار به زندگيم ادامه ميدم.از دست ميدمو هر روز حقارت بيشتري رو حس ميكنم."

    Completa  
  • Crave | Per Translation
    383K 50.5K 69

    کشش (اشتیاق) | Crave مقدمه: جیمین، جونگ کوک و جین سه تا برادرن که هر سه هم تصادفا لیتل هستن. نامجون، هوسوک، تهیونگ و یونگی دوست های صمیمی و هم اتاقی اند که اتفاقا به خونه ی روبه روی همون اتاقی که این سه لیتل زندگی می کنن نقل مکان کردن و هیچ چیزی از دنیای DDLB نمی دونند. اما امکان نداره که بتونی تمام راز ها رو...

  • ●•°When I Killed My Husband°•~ChanBaek~●
    40.9K 8.7K 22

    داستان زندگی بکهیون که در دفاع از خودش مرتکب قتل شده و چانیول کسی که چیزی برای از دست دادن نداره . °•°•°•°•°•°•°•°•°•° چاقو از دستهای لرزانش به زمین افتاد . نمیتونست نگاهش رو از چشمهای بازِ کسی که تا چند دقیقه ی قبل زنده بود، بگیره . کار تموم شده بود . تلاش کرده بود زخم رو با دستش مسدود کنه و جلوی خونریزی رو بگیره ام...